انجمن بازیگران خانه تئاتر در بیانیهای خواستههایشان را در آستانهی برگزاری جشنوارهی تئاتر فجر مطرح کردند. به گزارش سایت خبری دراما محله در متن این بیانیه آمده است:«روزهای خجسته بهمن از راه میرسد و شور و شیفتگی سالگرد بهمن شکوهمند به یاد میآید. حسرت آرزوهای برآورده نشده و غمباری خانواده وسیع و گسترده تئاتر در نگاه به شرایط کار و معیشت، هرچه بیشتر رخ مینماید. سالها و سالها میگذرد و جامعه تئاتر هنوز همان سرود تکراری همیشه را زمزمه میکند: تلخ کامی اقتصادی، بیکاری هنرمندان کارکشتهی حرفهای ، کمبودهای سالن، امکانات، و عدم درک موقعیت و شرایط هنرمندان تئاتر از سوی دولت مردان این ملک و با خود میگوئیم این خانه نشینی و دلخونی کی به سر میآید؟
کارنامه کارکرد اعضای انجمن ما به روشنی هشدار میدهد، که بخش وسیعی از اعضا در دو سال گذشته بر صحنه نرفتهاند و در سوگ عمر از دست رفته خانهنشین شدهاند.
تازه اعضا انجمن ما همه حرفهایهای بازیگری نیستند و این فرسودگی دامنهای گستردهتر تا شهرستان دارد.
اگر سیاستگذاران کلان فرهنگ و هنر این ملک گوشهی چشمی به هنر در بخش نمایش داشته باشند، و رشد و بالندگی این پدیده مقدس را همسان تمامی مقدسات، آموزشی، روانی، تاریخی به حساب بیاورند، و احساس وظیفهای کم و کوچک به بیانیهها، اعلامیهها، سمینارها و گپو گفتهای رسانهها بکنند، در مییابند که تراژدی تئاتر کشور در این سی سال روز از پی روز ژرفتر شده است. به انجام رسیدن و تصویب قرارداد تیپ و
آئیننامههای پیوست آن که با همراهی و حسننظر مدیریت مرکز هنرهای نمایشی به دست آمد، بخشی از خواستهای سی ساله ما بود که در بهبود شرایط حرفهای ما نقشیگرهی ایفا میکند. و فکر میکردیم با اجرای دقیق آن روابط حاکم بین تولیدکننده و سفارش دهنده را تا اندازهای نظم و نسقی میدهد، هر هنرمندی به قراردادی در ازای کار خویش میرسد و امنیت شغلی جایگاهی پیدا می کند، و فرا رفت دستمزدها، بخشی از خواست های صنفی را جامع عمل می پوشاند. اما از یک سو این قرارداد باید به تمام اجرا شود که در عمل چنین نشده! و باز به دلیل کمبود بودجه تئاتر در سطح کشور، و عدم توجه سیساله دولتمردان به توازن
بین نیروهای مولد و بیتوجهی به یکصد هزار هنرمند دانشگاه دیده و کارکشتگان تهران و شهرستانها ـ که بودجه کوچک تئاتر حتی کفاف یک فصل سه ماههی آنان را نمیدهد ـ زخمهای ژرفتری به تماشا گذاشته میشود.
بیگانگی متولیان مدیریتی در سطح کلان نسبت به تئاتر و بکار گرفتن همین بودجه اندک در بخشهای تبلیغی ترویجی، که کمترین بازتاب را در پالایش فرهنگ و هنر و مشکلات اجتماعی دارد باعث شده است که مدیریت در شاخه هنرهای نمایشی دچار آشفته فکریهای روز افزون بشود و از تقسیم عادلانه همین بودجه نیز باز بماند؛ افزون بر آنکه تمام انرژی و توان خویش را خرج همین مأموریتهای تبلیغی ترویجی کرده و از دل دادن و دل باختن به حل معضلات و نارسائیهای موجود سر بتابد. و در این میان، برخی مدیران کم تجربه میانی و رده بالای تئاتر، که گاه حوزه تحت اداره خود را حکومتی خودمختار میپندارند، با تصمیمات سلیقهای، تبعیض آمیز و غیرکارشناسانه، زحمت و عزلت خانواده نجیب تئاتر را بیش از پیش میافزایند.
از سوی دیگر، تمام توان مدیریت تئاتری صرف برگزاری جشنوارههای متفاوت و گونهگون میشود و تئاتر آماتوری و غیرحرفهای بودجهی کم و کوچک تئاتر را میبلعد و کار را به آنجا میکشاند که تئاتر حرفهای در چنبرهی این جشنوارهها اسیر میشود و گرایش مسلط تئاتر کشور به سوی مسابقههای بیسرانجام و شراع کشیدن به سوی تئاتر غرب و دستآوردهای نامأنوس آن برای کشورمان آغاز میشود. بخش عمدهی عزیز کردگان نزدیک به مدیریتهای پیشین و امروز هدفشان فرستاده شدن به خارج از کشور است و اجرا در کرانههای مدیترانه که این البته اگر به عدالت و خوش فکری اجرا شود، باکی نیست و قابل احترام، ولی تئاتر ملی که
میتواند جایگاه خویش را در تمامی کشورمان باز کند و دلبستگی فرهنگی و روحی و روانی مردم را پاسخگو باشد، و نیاز ملی را به این هنر در شهرستانها و استانها بر انگیزد، از یاد میرود تا آنجا که این معنی را بر ذهن بخشی از سیاستگذاران متبادر می سازد که " اصلا چه نیازی به تئاتر داریم؟!"
اجرای جشنوارهها بودجه تبلیغاتی خود را دارد و اهداف خود را پی میگیرد و ارتباطی با تئاتر حرفهای، که اندیشه ورز است و خردگرا و از هرگونه مفاهیم روزمرگی و مرثیهگری دوری میجوید، ندارد. چرا باید تئاتر حرفهای و جایگاه رفیعش را در گروی شرکت در فلان جشنواره و یا حضور در بهمان آئین دانست؟!
تصمیم مدیریت برای درهم آمیختن تئاتر حرفهای با تئاترهای آماتور، تجربی ، تبلیغاتی و دستوری کار را به جائی میکشاند که گاه، از ره رسیدهی به مکتب نرفتهای، دو زانو بر حریم استاد نانشستهای مدعی شود و تیغ بر پیکر ارکان و آئین صدسالهی نمایش ما برکشد.
تصمیمات نسنجیده و تبعیضگرا، دل بستن به آمارهای کارشناسی نشده از سوی مدیریتهای ناکارآزموده و دل ندادن به نظریات جمعی و شورائی، جایگاه تئاتر را به آنجا میکشاند که بزرگترین مجموعه تئاتری کشور، و پارکینگ و خیابان انحصاریش آنچنان در معرض تخریت و درهم ریزی قرار گیرد که فریاد تمامی فرهیختگان این ملک هم به جائی نرسد؛ و هنوز ندانیم که چه کسی و چه نهادی در حال خراب کردن سرای ما بر سر ماست. ما برای سی امینبار در سی سال گذشته برخواستهای کلان جامعه تئاتری تأکید می ورزیم و هشدار میدهیم که هرچه زودتر به این مسائل گرهی بپردازیم باز هم دیر است:
-سازمان مستقل تئاتر کشور بنا و بودجهی روشن و مشخص آن تأمین شود.
-مدیریتهای هنری با نظریه و مشورت جامعه هنری و در نظر گرفتن سهم شوراها و صنوف در آن انتخاب شود.
-شگردها و شیوه های ممیزی در میدان تئاتر کنار برود و قانونمداری جای آن را بگیرد؛ تا سرنوشت یک گروه در گرو سلیقه فردی قرار نگیرد.
-حقوق صنفی، امنیت شغلی، احترام به دست آوردهای حرفه ای و رشد و توسعه تئاتر در نظر گرفته شود.
-بودجه تئاتر کشور تنها و تنها خرج تولید تئاتر و ارکان آن شود و به نیروی بازدارنده اعتلای تئاتر تبدیل نگردد.
-مدیران محترم به تأمین معشیت ، تولید کار، حذف بیکاری و تأمین مسکن در جامعه تئاتری دل بسپارند.
بدیهی است که مثل همیشه، انجمن ما در به سامان رسیدن این خواستها از هیچ مشورت و یاری دریغ نخواهد کرد.»