وراج!!!!!
وراج کیست ؟ آیا تاکنون وراجی کرده اید؟ در مواجهه با فرد وراج چه می کنید؟ چه انتظاری از دیگران دارید ؟ در فرهنگ لغات در معنی واژه " وراج" آمده است که وراج از بن مایه " ور" و" ور زدن" ،" وَرّاج" و مبدل عربی اَرّاج به معنی بسیار دروغگوی، ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس " ور" و" ور زدن" به وراج بدل شده است و به معنی فرد پرحرف، روده دراز، پرگوی و زیاده گو، پی در پی سخن گفتن، سخن دراز گفتن و... آمده است .
یاد داشت از : دکتر مجید امرایی (دراماتراپیست)
وراجی از نظر روان شناسی یک نوع "اختلال شخصیتی روانی" و "عدم تعادل رفتاری" محسوب می شود، زیرا فرد به دلیل کمبود شخصیت و ضعف های دیگر تلاش می کند با حرف زدن بر دیگر ضعفهای خود سرپوش بگذارید.
بیشک همه ما در اطرافمان کسانی را میشناسیم که مدام حرف میزنند و لحظهای به شنونده توجه نمیکنند و حتی به او اجازه اظهار نظر هم نمیدهند. برخی فکر میکنند برای این که دیگران را به سمت خود جلب کنند، باید مدام صحبت کنند و متوجه نیستند بخش اصلی ارتباط کلامی با دیگران، "شنیدن است" نه "حرف زدن".
اما چه چیزی باعث میشود فرد وراجی کند؟ شنیدن نوعی ابزار یادگیری است، در واقع توانایی پردازش علائم پیچیده شنیداری عامل مهمی در یادگیری است و افرادی که بیش از شنیدن، صحبت میکنند نمیتوانند نحوه ارتباط با دیگران را بدرستی بیاموزند یعنی بخش پردازش ذهنی آنها به درستی عمل نمیکند. البته منظور این نیست که همه کسانی که بیش از حد حرف میزنند نمیتوانند با دیگران ارتباط عمیق برقرار کنند، بلکه به نظر میرسد آنها نمیتوانند بخوبی حالت چهره و واکنشهای متفاوت شنونده را تشخیص دهند، مفاهیم را درونی کنند، پیدازش نمایند و سپس مطالب ذهنی خود را بیرونی کنند ،بهترین روش ارتباطی، بده و بستان بین گوینده و شنونده است
با کسی که زیاد حرف میزند به روش های زیر می توان برخورد کرد:
- گوش کنید، اما نه خیلی زیاد:همانطور که مشغول شنیدن حرفهایش هستید، سعی کنید بفهمید منظور واقعی او چیست و چرا اینقدر حرف میزند. آیا دوست دارد از او تعریف شود؟ یا فکری در سرش است و نمیتواند از شر آن خلاص شود؟ یا احساسی در وجودش هست که نمیتواند کنترلش کند؟
- وقتی کمی به حرفهایش گوش دادید و منظورش را از این همه پرگویی فهمیدید، بگویید «اشکال ندارد حرفت را قطع کنم؟: ممکن است در پاسخ بگوید « نه، نه، اشکال ندارد، من زیاد حرف زدم، شما بفرمایید» اما اگر بگوید «اجازه دهید این حرفم را تمام کنم» با جملاتی مانند «فکر کردم حرف تان تمام شده، میخواهید بگویم از حرفهایتان چه چیزی فهمیدهام؟» بسیار ملایم واکنش نشان دهید، البته ممکن است باز هم احساس اجبار کند که باید به حرفزدن ادامه دهد، در این حالت دیگر انتخابی ندارید و اجازه دهید حرفش را تمام کند، اما به محض این که تمام شد دیگر نگذارید سراغ موضوع دیگری برود.
- وقتی او را وادار به سکوت کردید، در مورد چیزی که صحبت میکرد حرف بزنید: البته نیازی نیست که بسیار روانشناسانه باشد بلکه سخنی ساده و مختصر بهتر است و تاجایی که امکان دارد موضوعی مثبت در مورد او بگویید.البته اگر سعی کرد میان صحبت تان پریده و با شما بحث کند، تعجب نکنید. بسیاری از افراد به دلیل این که از انتقاد میترسند این کار را میکنند. بنابراین در این لحظه شما بگویید «صبر کنید حرفهایم تمام شود» و سپس موضوع مثبت در مورد او را پیش بکشید.
- صرفا با یک اظهارنظر مثبت در مورد او سخنان تان را تمام نکنید: می توانید تجربهای از خودتان، یک خاطره یا یک احساس مشابه بیان کنید که نشان دهد او را درک کردهاید، حتی میتوانید داستانی با نمک تعریف کنید، او را آرام کنید تا بیش از حد حرف نزند.
- اجازه ندهید هیچ گفت وگویی به درازا بکشد: مطمئن باشید اگر به طرف گفت وگو بگویید وقت ندارید و نمیتوانید بیش از این صحبت کنید، هرگز به او صدمهای نزده و او را ناراحت نکردهاید، بگویید «واقعا متاسفم و باید بروم، اما میتوانیم یک وقت دیگر با هم صحبت کنیم.» و حتی اگر روز بعد، آن فرد آمد و خواست در مورد موضوع نیمه کاره با شما صحبت کند ولی شما تمایلی نداشتید، بگویید «نه الان خیلی کار دارم» در هر حال این حق شماست که از حد و حدود و مرزهای تان حفاظت کنید.