یادداشت ها

دسته: متفرقه
۳۰ بهمن ۱۳۸۸

چند سوال از داریوش فرهنگ کارگردان نمایش گالیله ، مهم اندیشه برشت است یا روایتی از زندگی گالیله؟ در روایت گالیله از زبان شما آیا مهم رواج حقیقت است ؟ تا چه میزان؟

همه چیز به اصل و منشاء باز می گردد. در اینکه نمایشنامه "زندگی گالیله" اثر برتولت برشت یکی از ماندگارترین آثار اوست شکی نداریم زیرا با شناخت اندیشه های برشت در همین ایران بسیاری آرزوی هنری خود را به روی صحنه بردن این نمایشنامه می دانند.

اتفاقی که حساسیت ویژه ای را بر روی این اثر در محدوده مرزهای این کشور ایجاد کرد. بدون شک اندیشه چند وجهی برشت در این نمایشنامه باید در قالب اعمال یک شخصیت پیاده می شد و باید پذیرفت که انتخاب " گالیله " و پرداختن به زندگی او نشان از درایت و زیرکی برشت دارد .

اینکه زندگی گالیله برشت را بر آن داشت که به این نمایشنامه برسد و یا اندیشه و دغدغه های اجتماعی و سیاسی برشت ، او را به پرداختن به زندگی گالیله کشاند مسلما دغدغه این قلم در قالب این یادداشت نیست زیرا که این خود می تواند پیشنهاد برای یک رساله دانشگاهی باشد ولی آنچه برای نگارنده این سطور قابل اهمیت است نگاه شخصیت پردازانه برشت در نمایشنامه " گالیله " است که به هیچ وجه نمی توان آن را نادیده گرفت.

اهمیت نگاه برشت از نامگذاری نمایشنامه آغاز می شود. عنوان "زندگی گالیله" بن مایه اندیشه برشت را از همان ابتدا جهت می دهد. مهم پرداخت شخصیت است همه چیز را باید در این رهگذر جستجو کرد. با شناختی ابتدایی از جایگاه برتولت برشت در عرصه نمایش جهان و جهت نگاه او در این نمایشنامه بخصوص باید لحظه به لحظه و صحنه به صحنه نمایشنامه را با اهمیت قلمداد کرد تا به جامعیتی در ارتباط با این نمایشنامه رسید. از وجه شخصیت پردازی، برشت تاکید بسیاری بر انسانی تصویر نمودن گالیله دارد.

به هیچ وجه نمی خواهد او را قهرمان قلمداد کنیم و دائما و به هر شگردی تلاش دارد تا ما برای گالیله دلسوزی کنیم. البته این مورد آخر در تمام نمایشنامه های برشت می توان پی گرفت و اندیشه بنیادی اوست.

برشت "گالیله" را زیرک تصویر می کند از این جهت که یک دوربین هلندی را اختراع خود جا می زند این عمل او را می توان شیادی هم نامید ولی ما می گوییم زیرکی برای آنکه با نگاه انسانی قرن بیستمی هدف گالیله برای این عمل برایمان مهمتر است تا شکل عمل او. گالیله در متن برشت آنقدر به پر کردن شکم اهمیت می دهد که اگر با اندیشه او آشنا نشده باشیم او را فردی شکمباره می خوانیم ولی نگاه انسانی قرن بیستمی بر پشت این تاکید او عملی عاقلانه را می بیند و از این موارد می توان باز هم برشمرد.

لزوم انسانی تصویر نمودن و اهمیت به لحظات و موقعیت های متفاوتی که برشت گالیله را به واسطه حضور در این لحظات معرفی می کند آنقدر پر اهمیت است که عدول از این مهم، عدول از اصل اندیشه برشت در این نمایشنامه است.

تمام تلاش برشت آن است که در پرداخت شخصیت، بازنمایی نگرش گالیله به جهان پیرامونش به شکلی باشد که در کلام او شعور نمایان گردد و نه شعار حتی برای لحظه ای. در برداشت به اصطلاح آزادی که سعید شاهسواری از نمایشنامه "گالیله" انجام داده است آنچه که در نهایت مورد غفلت واقع شده همان اندیشه برشت است. تصویری که از گالیله نمود داده می شود تصویری مشوش است ما فردی را می بینم که فقط در کلام دوربین هلندی را اختراع خود می داند ولی نمی دانیم چرا؟ و به چه منظور گالیله ای که از همان ابتدای نمایش داریوش فرهنگ در کابوس شکنجه و محکوم شدن است این زیرکی را انجام می دهد فقط برای پر کردن شکمش و بعد از این در طول نمایش فقط باید به دنبال پی گرفتن اندیشه اش باشد. صرف طولانی بودن زمان نمایشنامه دلیل نمی شود ما متن را به سمت و سویی ببریم که تنها فریادهای گالیله در مقابل نظامی که با سرسختی نمی خواهد تفکرات او را بپذیرد باقی بماند. بی شک این مواجه در متن برشت از یک نزاع ازلی و ابدی بین دو جهان بینی کلی می آید که در نهایت قضاوتی هم در مورد آن نمی شود.

فراموش نکنیم که در جایی از نمایش گالیله در جواب کشیک جوان می گوید: "حقیقت همان اندازه رایج خواهد شد که ما رواجش بدهیم."

به اعتقاد نگارنده این سطور بی شک داریوش فرهنگ در رواج حقیقت ناکام مانده به این دلیل که میکروفن به دست گالیله می دهد تا در آوانس فقط در کلام بگوید آنچه را که تو در مورد آن باید تدبر کنی و نه با شنیدن آن هیجان زده شوی.

در نهایت آنچه که در رهیافت به صحنه بردن برداشتی از " گالیله " توسط داریوش فرهنگ باقی می ماند شکستن حریم متنی است که سال ها هنرمندان بسیاری آرزوی به صحنه بردن آن را در ایران داشتند.