اخبار

۲۱ آذر ۱۳۸۷

تجربه کردن یورش برناشناخته­هاست. درآن مقام که آدمی با تهوری بدوی به نبرد جهانی ازنا­مکشوفات می­رود وتمنای یافتن معنایی را دردل و جان می­پروراند. این میل مبهمی است که درزیستن هرروزه­مان دل به دریایش می­سپاریم تا همچون گمشده ایی ازلی روزی راه حقیقت را دریابیم. 

هنر ازدیرباز جایگاه ویژه نزد اقوام مختلف داشته است، نه فقط از نظر زبانی و بصری و لطافت آثارهنری، که از نظر ارتباط مستقیم آن با روح آدمی. شاید ازآن زمان که قبایل بدوی نقوشی را به برغارها حکاکی و خط و زبان را ابداع کردند تا احساسات، عواطف، خشم و نفرت خویش ر­ا باز کنند، هنر نیز پیوند خویش را با روح آدمی آغاز کرد. هر اثر هنری روح انسانها را به گونه­ایی صیقل می­دهد، زمانی که با شخصیت داستانها، نقاشی زیبا، نوای گرم موسیقی و حرکات بازیگران، می­گوییم .می­خندیم، می جنگیم...خود را در"او" یا "آن" می­یابیم، این همذات پنداری زمینه­ساز احساسات نهفته ما می­شود، احساساتی که ازرنج­ها،غم­ها، تلخی­ها، ناکامی­ها و گاه شادی­ها و موفقیت­های فراموش شده حکایت دارند. اما دراین میان تئاتر جایگاهی ویژه دارد. آن که شاهکاری می­آفریند و آن که بازی­اش می کند، گویی زندگی را بازی کرده و تماشاگر با برقراری ارتباط با آن نقش، خود را می یابد و روح متلاطم خویش را آرام ونیروی مجددی را برای زندگی کسب می­کند. نقش بازی کردن به شکل تئاتر اززمانهای قدیم و پس ازشکل­گیری تمدن و شهر­نشینی پدید آمده است.
**************

درابتدا تئاتر وسیله­ایی برای انجام مراسم، آداب مراسم، آداب و سنن خاص بود. درحدود 4000 سال ق.م، مصریان نیزازتئاتردراین موارد بهره می گرفتند، همچنین دریونان قدیم، تئاتر تراژیک نضج گرفت که درآن، اسطوره­های باستانی مثل اسطوره ادیپوس نمایش داده می­شد. حرکات موزون، رقص، آواز، موسیقی، پانتومیم و شکل­های دیگر نمایش، چه ازنظر بازیگر و چه ازدید تماشاگر، نوعی نیاز بشری بوده است. در اوایل قرن بیستم، دکتر ژآکوب لوی مورنو اساس نظریه سایکو درام را در وین بنیان گذاشت. او در سال 1921 سایکودرام را "علم کشف حقیقت"نامید و موضوع را این چنین تعریف کرد: تئاتر­درمانی نوعی کاوش علمی برای دریافت حقیقت از طریق شیوه­های نمایشی است. مورنو برای رسیدن به هدف، کار خود را به شعار" من می خواهم خودم باشم " آغاز می کند ومهم­ترین دستاوردهای روانی و آموزشی تئاتر درمانی را آموزش خود جوشی و خلاقیت می­داند. این دیدگاه اضافه می­کند که همیشه کسی یا چیزی که درحال خلق کردن است متضمن خطا می­باشد، به این ترتیب مورنو به تعریفی کاربردی از سایکودرام می­رسد "راهی برای تمرین زندگی بدون آنکه به خاطرآن تنبیه شویم ".
 اصل کار مورنو ازتئاتر تراژیک یونان قدیم اقتباس شده بود و تا تئاترها و نمایش های تلویزیونی و سینمایی فعلی نیز ادامه داشته است. مورنو از اخبار روزنامه شروع کرد و آن را به مسائل و تراژدیهای زندگی افراد تعمیم داد. برای مورنو  اشخاص نمایش دهنده ونمایش در "اینجا و اکنون" از اصول نخستین هستنند.
 مورنو معتقد بود که درتمام اختلالات روانشناختی می­توان ازاصول تئاتردرمانی به مثابه روش درمانی مفید بهره گرفت. حتی در جنون!

درکل تئاتر درمانی تلفیقی از هنر تئاتر و دانش روانشناسی است که روی بیما­رهای جسمی تاثیرمستقیم ندارد، مگر بیماریهایی که ریشه روان­- ­تنی یا ریشه تمارض داشته باشند. یعنی فرد به دلیل مشکلات و مسائل روحی و روانی­اش خود را بیمارنشان دهد. سایکو درام مستقیماً روی روان انسان تاثیرمی گذارد و دریک محیط امن و دربسته امکان تمرین زندگی را فراهم می­ آورد تا بیماران موقعیت­­هایی را تجربه کنند که در زندگی واقعی  تجربه آن امکان پذیر نیست،این تجربیات اگر در زندگی واقعی روی دهد ممکن است برای اشخاص عواقب سنگینی را به همراه داشته باشد.

آدمی که دچار اختلال خلقی یا عصبی است، پرخاشگراست، خجالتی و کم رو یا حتی پرحرف است، مشکلاتش را از طریق تئاتردرمانی قابل حل است. در واقع تئاتر درمانی بیماریهای پیشرفته روانی که نمی­توان ریشه آن را پیدا کرد بسیار موثر است
 البته با کمی دقت تفاوتهای بسیاری بین تئاتر درمانی و سایکو درام هست. بدین صورت که درسایکودرام کارگردان به صورت گفتگو وارد عمل می شود و بیشتر سوال می پرسد و با تکنیکهای خاص سعی در بهبود بیمار دارد. مثل تکنیک صندلی داغ که فرد می نشیند و افراد مختف این اجازه را دارند تا ازاو سوالات بیشماری کنند و او بدون هیچ ترس و واهمه ای به آنها جواب دهد. اما در تئاتردرمانی، کارگردان بیشتر فضا می‌سازد و درمانجو را از طریق فضاهایی که ایجاد می کند به عکس العمل وا می دارد. در واقع به این صورت که با پخش موسیقی و حرکات که خود کارگردان وارد صحنه می شود بقیه هم از درون به این خواسته می­رسند و وارد بازی می­شود که همه چیز درهمان ابتدا درمان محسوب می­شود