مقالات

۰۸ آبان ۱۳۸۸

تئاتر درمانی در ایرانمقوله ای چندان شناخته شده نیستبعضی آن را یکی از زیر شاخه های هنر نمایش می دانند و بعضی به لحاظ وا‍ژه «درمان»، آن را یکی از روش های صرف روانشناسی برای درمان بیماران روانی می شناسند و به همین دلیل آن را قابل استفاده برای عموم نمی دانند و تنها تصویری که از آن دارند، پدیده مرموزی مثل هیپنوتیزم در اتاق روانکاو است .از سوی دیگر، روانشناسان ما هم از این روش درمانی در کلینیک استفاده نمی کنند و تا به حال استقبالی از این روش در ایران به عمل نیامده است. این امر به چند عامل باز می گردد:۱– تئاتر درمانی یک شیوه درمانی لوکس و گران است . این امر به چند عامل آن دارا بودن هوش متوسط به بالا در بیمار است ۲- استفاده از این روش وقت زیادی می گیرد و به همین دلیل بسیاری از روانشناسانی که در مراکز دولتی کار می کنند فرصت استفاده از آن را ندارند
۳- این روش به امکاناتی برای اجرا احتیاج دارد و حداقل آن، یک فضا برای اجرای نمایش است. اگرا ین فضا ویژگی های صحنهنمایش را داشته باشد و دارای چند پروژکتور جهت تعویض نور باشد بهتر است ، ولی این مسئله ضروری نیست. فقط کافی است که گنجایش کافی برای حرکت و فعالیت بازیگران و چند تماشاگر را داشته باشد و نور آن بتاند کم و زیاد شود. بیشتر مراکز درمانی ما فاقد چنین شرایطی هستند و به همین دلیل اجرای تئاتر درمانی در این مراکز ممکن نیست،
۴- اگر چه ثابت شده است که تمام بیماران روانی به تئاتر درمانی، واکنش مثبت نشان می دهند، ولی تئاتر درمانی بیشتر مناسب بیماران نوراتیک، یعنی بیمارانی است که مشکلات سبک تر شخصی یا عاطفی دارند، ولی در بیمارستان روانی، تنها بیماران سایکوتیک بستری می شوند و بیماران سایکوتیک تحت درمان دارویی قرارمی گیرند. و به همین دلیل آمادگی پذیرش روش های فعالی مثل تئاتر درمانی را ندارند. از آن گذشته، نسبت به حجم وسیع بیماران روانی، متخصص تئاتر درمانگر در مراکز درمانی موجود نیست.
۵- و بالاخره به مهم ترین علت درا ین زمینه می رسیم. تئاتر درمانی در ایران یک شیوه ناشناخته است و به همین دلیل روان درمانگران ما اطلاع چندانی از آن ندارند و از طرفی به دلیل عدم آشنایی بیشتر روانشناسان با هنر تئاتر تمایل چندانی به استفاده از آن نشان نمی دهند. و شاید آن را غیر موثر تلقی می کنند، و این به دلیل عدم آگاهی آن ها نسبت به قابلیت های ذاتی هنر نمایش است.
به هر حال در زمینه تئاتر درمانی، تحقیق و مطالعه کمی در کشور ما صورت گرفته است و هر مطلبی هم که در این زمینه به چاپ رسیده، ترجمه منابع خارجی آن بوده است. از آنجا که منابع خارجی در این زمنیه کم نیست، علاقه مندان می توانند با مراجعه به این منابع، اطلاعات لازم را به دست آورند. ما هدف طرح این مقاله ذکر مجدد آن چیزی نیست که در منابع خارجی آمده است . نگارنده قصد دارد که پس از تعریف تئاتر درمانی، تعریف هدف و مخاطب آن و تعریف حیطه کاربردی آن، با نگاهی ایرانی، این مکانی و این زمانی این روش را بررسی کند. تا حیطه های کاربرد درآن مدارس ما بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، و با استفاده های آموزشی آن مربیان تربیتی را در کار خود یاری کند، به این منظور نخست یک طبقه بندی از تئاتر درمانی ارائه می شود که بر طبق آن سه نوع تئاتر درمانی از هم متمایز می شوند.
۱– تئاتر درمانی که صرفاً به عنوان یک وسیله درمان و برای حل مشکلات بیمار مورد استفاده قرار می گیرد و هیچگونه ادعای هنری ندارد. معمولاً در کلینیک یا مراکز درمانی انجام می شود و هیچ هدف دیگری به جز تأثیر مثبت درمانی را دنبال نمی کند. روان درمانگر هم معمولاً نقش کارگردان و هدایت کننده را به عهده دارد و همان کسی است که درمان های گروهی را هدایت می کند.
۲- در نوع دوم، تماشاگران خاص که مشکلات روانی و یا شخصیتی دارند، به تماشای آثار نمایشی از هنرمندان بزرگ می پردازند و در طی تماشاگری تئاتر، تزکیه و تخلیه هیجانی در آن ها صورت می گیرد و از طرفی همذات پنداری با شخصیت های نمایش، اضطراب و تنشهایی شان کاهش پیدا می کند. از طرفی تئاتر به مثابه یک درمان گروهی عمل می کند و با دادن الگوهای مناسب شخصیتی روی تماشاگران اثر می گذارند. برای اخذ این منظور، معمولاً از آثار برجسته تئاتر جهان استفاده می کنند. مثلاً آثار شکسپیر (به ویژه هملت، مکبث، شاه لیر و اتللو) برای این منظور بیشتر به کار می روند چون خصایص و تضادهای مشترک بشری در آن ها نمود بیشتری دارند.
۳- سومین نوع تئاتر درمانی که بیشتر مورد توجه نگارنده است و تأکید من در این مقاله روی آن خواهد بود، ترکیبی از نوع اول و دوم آن است. یعنی این که تئاتر را با معیارهای هنری وز یبایی شناختی و با توجه به اهداف درمانی یا آموزشی به روی صحنه بیاوریم. چنین نمایشی هم نیازهای عالی انسان مثل زیبایی جوئی و نیازهای خلق و آفرینندگی را ارضاء می کند و هم به مثابه یک روش درمانی و تربیتی کارکرد دارد. منتها درا ین روش روانشناس و هنرمند تئاتر یا باید با هم کار کنند و یا روانشناس از تئاتر هم اطلاع داشته باشد. به هر حال در این تئاتر هنر و روانشناسی به هم می رسند و پا به پای هم پیش می روند و دلیل تأثیر گذاری آن هم همین است.
استفاده از نمایش در حیطهدرمان و آموزش کار تازه ای نیست . این شیوه سالهاست که در کلینیک ها و مراکز بازپروری درمانی جهان به روش های مستقیم و غیر مستقیم انجام می شود. اما قصد ما این است که آن را از گوشهدنج و تاریک کلینیک بیرون بیاوریم و کاری کنیم که تأخیر خود را روی تماشاگر و تأثیر متقابل تماشاگران را روی خود ببیند؛ یعنی با طیف وسیع مخاطب مواجه شود، تغییر کند و از مخاطب تأثیر بپذیرد.
با این تعریف، وا‍ژهتئاتر درمانی برای کار ما چندان مناسب به نظرنمی رسد. آنجا که سخن ازکار با کودکان عادی مدارس است، شاید بهتر باشد از واژه کلی تر «تئاتر – زندگی» استفاده کنیم؛ یعنی استفاده از تئاتر در صحنه های واقعی زندگی برای رسیدن به یک نگرش غنی و زندگی پویا.
اما چرا تئاتر؟
تئاتر یک هنر گروهی است؛ یعنی حداقل چیزی که برای اجرای یک نمایش لازم است، وجود یک بازیگر و یک تماشاگر است. پس حداقل دو نفر وجود دارند که برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش می کنند.
تأثیر عمیق گروه بر فرد، امری آشکار است. این خاصیت، منشاء ایجاد گروه و درمان گروهی است. اما وقتی از تئاتر درمانی در مدارس سخن به میان می آید، باید بر نقش فعال و سازندهعمل متقابل اشاره داشت. می دانیم که نگرش های ما از سه وجه عاطفی، شناختی و عمل تشکیل شده اند. نگرش و شناخت های ما در عمل شکل می گیرند و مشخص می شوند . هیچ نگرشی قبل از این که به محلهعمل در بیاید، ثابت شده نیست. در واقع رفتار ماست که نگرش و طرز تلقی ما را از واقعیت مشخص می کند. فرق تئاتر درمانی با سایر شیوه های گروهی در همین است؛ یعنی تئاتر، محک عملی اعتقادات ماست.
در تئاتر جسم و روح با هم به وحدت می رسند و در واقع فرد در تمامیت وجودی خود مطرح می شود. بنابراین تمام جنبه های وجود انسان در نمایش به پاسخ خوانده می شوند و این مزیت اصلی تئاتر – زندگی است.
گروه درمانی ، با تکیه بر کلام به عنوان تنها وسیلهارتباط، فرد را یک بعدی می بیند و این همان ایراد «آنتونن آرتو» یکی از نظریه پردازان معاصر تئاتر (۱۹۴۸ – ۱۸۹۶) غرب است. آرتو با فرهنگ گسسته از زندگی که منحصراً از نطق و کلام فراهم آمده ، می ستیزد و معتقد است که باید پیوندی میان زندگی و فرهنگ استوار کرد. به نظر آرتو، انسان غربی، انسان دوپاره است. در سویی حرکت می کند و می زید و در سوی دیگر می اندیشد و از این دو پارگی رنج می برد. «نقص بزرگ درامای غرب، فقدان اثر بخشی و کارایی آن به تمام و کمال است و این نقیصه زادهمقدس شمردن متن و نویسنده به زیان کارگردان و دیگر عناصر نمایشی است». پس تئاتر واقعی فقط شامل کلام و مفاهیم عقلی نیست بلکه جنبهفیزیکی، تجسمی و عاطفی هم دارد. چون «حرکات و جنبش های روان و احساسات و مفاهیم در تئاتر باید معادل های فیزیکی بی واسطه پیدا کنند» و این همان چیزی است که در تئاتر – زندگی مورد استفاده قرار می گیرد. به همین دلیل تئاتر چه از نوع درمانی و به عنوان وسیلهآموزشی تفریحی مناسب ترین وسیله برای پیوند میان جنبه های مختلف وجود انسان با جامعه است. در تئاتر – زندگی قصد این است که هم در حالت عاطفی و هم شناختی همانند یک شخص کامل حضور داشته باشیم؛ کاری که تنها در حیطهنمایش ممکن است؛ چون معمولاً ما در هر مورد، یکی از این دو حالت را بیشتر از دیگری انتخاب می کنیم. در ابتدای کار، کودک (دانش آموز) را صاحب رفتارهای معینی می دانیم که به نسبتی که وی در زندگی جلو می رود، آن رفتارها تغییر می یابند. رفتارهای نامناسب به رفتار مطلوب تبدیل می شوند و کودک یاد می گیرد . هدف این است که با استفاده از بازی های نمایشی، امر یادگیری و تربیت در حین سرگرمی تسهیل شود. در اینجا قصد نداریم که دربارههدف و ویژگی های روان شناختی تئاتردرمانی حرف بزنیم، بلکه به طور خلاصه به بعضی از تکنیک های نمایش که مناسب کلاس های درس ماست ، اشاره می کنیم . لازم به ذکر است که این نوع کار، هم نیاز خلاقیت هنری و زیبایی شناسانهکودک را ارضاء می کند و هم در امر آموزش و پرورش او مفید واقع می شود.
۱– استفاده از افسانه ها و قصه ها فولکلوریک: دانش آموز را در نقش شخصیت های شناختهشده‌قصه قرار می دهیم و از او می خواهیم که در لحظات حساس قصه به جای آن ها تصمیم بگیرد و عمل کند. دست خلاقیت او باز است تا هر کرای که خود صلاح می داند انجام دهد، این کار او، موفق به برون ریزی احساسات واپس زده خود می شود و درعین حال قدرت تصمیم گیری و عمل را پیدا می کند. این یک شیوه جرأت آموزی است که کودک را برای موقعیتهای بعدی زندگی آماده می کند و درعین حال شیوهتفکر سازگارانه را به او می آموزد؛ این که وقتی با مشکل مواه می شود، چه باید بکند.
۲- یک قصه را تا نیمه برای دانش آموزان تعریف می کنیم و از آن ها می خواهیم که هر کدام بنا به تیخل خود قصه را با بازی نمایشی تمام کنند. تمام کردن قصه، محملی برای ابراز تخیل،