مقالات

۱۳ آذر ۱۳۹۰

مقدمه:

هنر درمانی یکی از راه های درمان معضلات و مشکلات روحی و روانی است یکی از شاخه های هنردرمانی، بازی درمانی است که خود به شاخه های گوناگونی چون سایکودرام و درام درمانی تقسیم می شود، مسئله اصلی مقاله من تئاتر درمانی یا درام درمانی هست که این موضوع را از حیث علاقه زیادی که به تئاتر دارم انتخاب کردم. تئاتر درمانی در زمره گروه درمانی هاست. گروه درمانی را نخستین بار جوزف اچ پرات در ایالات متحده آمریکا از 1915 آغاز کرد. او نخستین شکل گروه درمانی را با هدف درمان پزشکی در بیماران مبتلا به سل به کار گرفت، کار او شباهت زیادی به گروه های خودیاری و گروه درمانی های رفتاری شناختی امروزی داشت که هدف آن ها کاهش استرس مشکل مشترک جسمی یا روان شناختی اعضای گروه است

در 1919 ال کوری مارش روش گروه درمانی را برای بیماران روانی بستری به کار گرفت، در دهه 1920 ای دبلیو لیزل و جاکوب لوی مورنو، گروه درمانی را برای بیماران اعصاب و روان غیر بستری (درمان سرپایی) به کار گرفتند.

در اوایل دهه 1930 لوئیس و ندرا از گروه درمانی برای بازسازی خانواده اولیه به کار بردن مفاهیم روان کاوی در گروه درمانی و درمان تلفیقی استفاده کرد. ساموئل سلاوسون که حرفه اصلی او مهندسی مکانیک بود «انجمن روان درمانی گروهی آمریکا» را در 1948 بنیان گذاشت و بیشترین تاثیر را در رشد و توسعه گروه درمانی در آمریکا داشت.

مورنو نخستین کسی بود که در 1939 واژه گروه درمانی را معلوم کرد. از دهه چهرم سده قرن بیستم به بعد گروه درمانی به مثابه یکی از انواع روش های روان درمانی، توجه روانشناسان و روان پزشکان را به خود معطوف کرد. طی شش دهه مطالعه و تجربه روش های گروه درمانی در اشکال متنوعی توسعه پیدا کرد.

گروه درمانی در موقعیت های مختلف بالینی و غیربالینی به کار می آید. شیوه معمول آن تشکیل دست کم دو بار در هفته و با زمان بینی 45 تا 90 دقیقه و تعداد 8 تا 15 نفر است و برای اثربخشی این نوع درمان حضور مستمر آن الزامی است.

شکل های گروه درمانی نیز متنوع هستند؛ گروه های تحلیل ارتباط متقابل، رفتاری شناختی، گشتالتی، گروه های خودیاری روان کاوی، تئاتر درمانی و موسیقی از جمله این گروه ها هستند. گروه درمانی در موقعیت های مختلف همچون بخش های بستری روان پزشکی، درمانگاههای سرپایی اعصاب و روان، مراکز روزانه و حتی مدارس و موسسات اجتماعی به کار می آید.

به کار بستن نوع، فراوانی تعداد جلسات و تعداد افراد شرکت کننده در گروه درمانی بستگی دارد به هدف آموزش و گرایش نظری گروه درمانگر و اهداف موسسه ای که گروه درمانی در آن ارائه می شود. اما متاسفانه این خدمات در ایران نسبتاً ناشناخته است اما در کشورهای پیشرفته به خوبی و برای ارائه خدمات روانشناسی بالینی به بیماران استفاده می شوند.

نخستین بیمارستان روزانه در ایران را در سال 1358 انستیتو وان پزشکی دانشگاه شیراز راه اندازی کرد و اکنون نیز به فعالیت خود ادامه می دهد. یکی از انواع گروه درمانی های موثر این مرکز گروه تئاتر درمانی است که با توجه به جذابیت آن برای اعضای گروه مدت زمانی معادل 2 برابر سایر گروه ها به خود اختصاص می دهد.

تئاتر درمانی از جمله روش های روان درمانی است که دارای جذابیت هایی برای متخصصان روان درمانی است. تئاتر درمانی در رشد و توسعه درمانگری نقش قابل توجهی دارد همچنین در درمان گروهی خانواده درمانی و حتی درمان انفرادی نیز یکی از انواع روان درمانی های پیشرو، خلاق و مفید است.

تاکید بر روی تئاتر درمانی به منزله یکی از روش های موثر روان درمانی است، در روان درمانی انفرادی فقط از طریق گفت و گوی بین درمانجو و درمانگر برای بازگشایی مسئله یافتن عوامل مرتبط با مساله و درک هیجان ها و افکار زیرساز مسئله تلاش می شود در حالی که در روش های تئاتردرمانی عمل و اجرا نیز به کمک درمانگر می آیند. در تئاتردرمانی می توانیم اندیشه، هیجان و رفتار را در هم تنیده به ارتباط و تناقض آن ها پی ببریم.

و بطور خلاصه در این نوع درمان اندیشه، احساس و رفتار هر سه به سطح آگاهی می آیند و در فرایند آن هنرآفرینی در تلفیق سازش و انطباق بین این سه عنصر است.

ابزارهای درمان در درام درمانی شامل موسیقی، پانتومیم، بداهه سازی، بازی های دسته جمعی نمایشنامه نویسی، گریم ماسک، عروسک و... می باشد. بهترین امکان در درمان از طریق هنر درام درمانی است که امکانات نمایشی فراوان در اختیار دارد. در شرایط ایمن تئاتر درمانی افراد به (فی البداهه) بودن دعوت می شود زیرا که تنها در این شرایط ایمن است که خودجوشی و خلاقیت بروز پیدا می کنند.

هنر و درمان از طریق هنر:

هنردرمانی یعنی بیان عاطفه در هنر که در جهت رشد و خلاقیت درونی افراد و توانبخشی بیماران و معلولان ذهنی و جسمی، قدم های مناسبی برداشته است. درمان در هنردرمانی که شامل نمایش، موسیقی، نقاشی و... می شود شرایط مناسبی برای بروز و تشخیص مشکلات و درمان آنها فراهم می آورد. دالی می گوید: هنردرمانی راهی برای بیان احساسات مغشوش و به خوبی درک شده، از طریق هدایت آنها به وضوح و نظم است.

ارسطو تاثیر بازی را در روان، تماشاگر مورد جستجو قرار می دهد و عقیده بر آن دارد که تماشای نمایش باعث آرامش تماشاگر و کاسته شدن از بار غم و اندوه و عقده های روانی او می شود و این که تئاتر پالاینده است روح را تسکین می دهد.

به تعبیری می توان گفت زندگی بدل تئاتر و تئاتر بدل زندگی زیرا همه ما نقش بازی می کنیم هر کس نقش خود را بازی می کند و این نقش را خانواده و اجتماع به آنان می دهد و گاه از درون خود انسان شکل می گیرد، گاهی حتی می توان هریک از نقش های آدمی را به مثابه یکی از خصوصیات وی دانست و اگر چنین باشد لزوم ارتباط بسیار حائز اهمیت خواهد بود زیرا ارتباط بستری است که در آن خصوصیات افراد تحقق می پذیرد و عالی ترین شکل ارتباط نمایش(تئاتر) است.

تئاتردرمانی چیست؟

در اوایل قرن 20 دکتر مورنو اساس نظریه سایکودرام یا تئاتردرمانی را در وین بنیان گذاشت. او در سال 1921 سایکو درام را (علم کشف حقیقت) نامید و موضوع آن را چنین تعریف کرد: تئاتر درمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت از طریق شیوه های نمایشی است.

در تئاتردرمانی به فرد کمک می شود تا با تجسم و بازی کردن یک مسئله به جای فقط صحبت کردن در مورد آن (روان درمانی مرسوم) مسئله را بازنگری کرده، برای آن راه حل مناسب را پیدا کند. تئاتر درمانی تحلیل شناختی را ابعاد تجربی و کنشی پیوند می دهد در عمل-پیاده کردن تعامل بین فردی در یک مسئله درگیر کردن جسم و ذهن به این که رویدادی در حال وقوع در زمان اکنون است. نظرات و احساس هایی را به سطح آگاهی فرد منتقل می کند که فقط در حالت گفت و گو در مورد آن مسئله انکان پذیر نیست. وجوه غیرکلامی نه فقط در کم و کیف رابطه اثر دارند بلکه سرنخ هایی از انگیزش های نهفته درونی هستند مثلاً بروز رفتارهایی با شدت عصبانیت بیشتر یا حالت های ترس آشکارتر سبب آگاهی به هیجان هایی می شود که ممکن است در فرد نهفته و فروخورده شده باشند. رویکردهای عملی به خصوص در درمان نه فقط برای بیمارانی که دارای ظرفیت محدود شده فعالیت ذهنی و توصیف کلامی هستند (مانند کودکان و افراد مبتلا به جنون، بزهکاران و غیره...) مفید است، بلکه برای کسانی که تجارب ناگوار خویشتن را با مکانیسم منطقی سازی کتمان می کنند نیز سازنده و موثر است یکی از امتیازهای تئاتردرمانی (تبدیل تمایل برون ریزی فرد به مجرای سازنده ی درون پردازی است.)

خانم منیژه معامدی در کتاب درام درمانی خود به این شکل درام درمانی را تعریف کرده اند که: درام درمانی عبارت است از مجموعه رفتارهایی که بودن و زندگی ما را در قالب اجرا بازسازی می کند. در واقع فرصتی فراهم می آورد تا فرد به یگانگی فردیت و تعدد نقش های خویش آگاه گردد. در درام درمانی با قراردادن درمانجو در شرایط مشابه با آن چه که برای او رخ داده و مسیر شکوفایی اش را مسدود کرده است، موقعیتی فراهم می شود که آن شخص بتواند با کم کردن فاصله ی کنش عاطفی و شناختی به بررسی و گره گشایی مشکل خود بپردازد و واکنشهای تخریبی را به خودشکوفایی بدل سازد. یکی از مهمترین ابزارهای این تغییرها جابه جایی نقش است.

بسییاری از مردم چون موقعیتی برایشان پیش نیامده تا نقشهای متفاوت خود را بازی کنند راهی را برای رسیدن به نقش اصلی خود نمی دانند این امر گاه منجر به پریشانی های روانی می شود و آنها به نقش اصلی خود که واقعیت درونی است دست پیدا نمی کنند و نقطه ی تعادل و ثقل خود را گم می کنند، از طریق امکانات نمایشی می توان آن چه را که هست به آنچه می تواند باشد ارتقا داد و بهتوی ذهن، احساسات و عواطف سرکوب شده ی خویشتن خویش دست یافت و نگاهی شفاف از خود به دست آورد.

به نمایش درآوردن موقعیت هایی که در هنگام اتفاق، رنج آور و فاجعه بار بوده وقتی تکرار شود از فشار آن کاسته می شود، یعنی هر بار که بازسازی شود فشار کمتری وارد می آورد.

از راه درام درمانی می توان گذشته- حال و آینده ی فرد را جست وجو کرد و درهای بسته ی ذهن را گشود و راه درون محصور شده ی شخصیت – که نقش اصلی است – را یافت.

گاه از طریق بررسی رویاها و تخیلات می توان به این مهم رسید و گاه با بازی های نمایشی، به بخش های ناشناخته ی شخصیتی پی برد.

اجرای نقش های مختلف به فرد می آموزد که چگونه رفتاری را که به آن عادت داشته و مورد پسندش نبود از خود دور کند و خود را با رفتارهای جدید منطبق سازد.

یکی از راههای به وجود آوردن نقش های مختلف در زندگی به وجودآوردن «اگر» های مختلف است. وقتی کلمه ی «اگر» پیش می آید یک پرش ذهنی به طرف تجسم و تصور به وجود می آید. حضور این کلمه باعث تخیل می شود. اگر من در موقعیت «باید» بر مبنای شرایط قرار گیرم، چه می شود؟

نقش قسمتی از زندگی انسان است. برای این که صحیح و حقیقی آفریده شود باید تمام زندگی این انسان را از روز تولد تا مرگ تجزیه و تحلیل کرد. تئاتر از بدو پیدایش دارای خصوصیات ذاتی درمان بوده است، همچنان که هم ذات پنداری مخاطب با قهرمان تراژدی (کاتارسیس) طبق تعاریف بوطیقا (فن شعر) ارسطو می توانسته تماشاگر را تا حد امکان دچار تخلیه ی روانی کند.

این روند در قرون وسطی با شیوه ی سکولاریستی (خواندن آوازها) و مذهبی (داستان های کتاب مقدس) نمود پیدا کرده و به تنزیه روانی تماشاگران می پرداخته است. اما به طور مشخص در قرن پیش دو روش متمایز در تئاتر، این ذات فروخفته را بیدار کرد: یکی از این روش ها سایکودرام است که توسط ژاکوب لویی مورنو تدوین و ارائه شده است.

سایکودرام یا تئاتردرمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت، از طریق شیوه های نمایشی است. امروزه هربار که اصطلاح تئاتردرمانی را می شنویم، شاید بی آن که معنای دقیق آن را بدانیم، تلفیقی از امکانات مشترک هنر تئاتر و علم روان شناسی به نظرمان برسد و یا تصور مبهمی از یک نوع نمایش کسل کننده و احتمالاً مربوط به موضوعات روانی و یا یک شیوه درمانی تفننی و ناکارآمد در ذهنمان ایجاد شود. این شبهات عموماً ناشی از عدم آگاهی و اشراف مخاطبان نسبت به ماهیت و کارکرد مقوله تئاتردرمانی است.

می دونین مشکل از کجاست؟ مشکل این است که مردم به جای این که خودشان باشند مدام از یکدیگر تقلید می کنند و سعی می کنند نسبت به موقعیت های مختلف، سازگاری یکسان و از پیش تعیین شده ای نشان دهند و این به معنای مرگ خلاقیت است در صورتی که مورنو، در تعریف هدف تئاتردرمانی کار خود را با شعار «من می خواهم خود باشم» آغاز کند و مهمترین دستاوردهای روانی و آموزشی تئاتردرمانی را آموزش خودجوشی (حرکت ارتجالی) و خلاقیت می داند. از دیدگاه او، خلاقیت و خودجوشی اساس شخصیت آدمی است و اصولاً هستی بشر بر خلاقیت استوار است همیشه کسی یا چیزی در حال خلق کردن و کسی یا چیزی در حال خلق شدن است اما خلاقیت متضمن خطا است و اصولاً بدون امکان حرکت خودجوش و اشتباه، کسی چیزی را یاد نمی گیرد. به این ترتیب، مورنو به تعریفی کاربردی از سایکودرام می رسد: راهی برای تمرین زندگی، بی آن که به خاطر اشتباهات آن تنبیه شویم. (تئاتردرمانی با دو عنصر «عمل» و مشاهده فعالانه به انجام می رسد.

عمل به معنای تجسم بخشیدن به ذهنیات از طریق حرکت های نمایشی است و این کار توسط تکنیک های خاص تئاتردرمانی صورت می پذیرد (مضاعف سازی، آینه، جابه جایی، صندلی داغ، اتاق تاریک، صندلی خالی، پری رویایی و...) مشاهده فعالانه به این معناست که در هر موقعیتی دقیقاً متوجه باشیم که چه چیزی را تجربه می کنیم، زمان در تئاتردرمانی همیشه زمان حال است، حتی اگر فرد بخواهد بخش هایی از گذشته و یا آینده خود را ترسیم کند باید آن را در زمان حال به تصویر بکشد به اعتقاد مورنو توجه به زمان حال یا فلسفه لحظه خلاقیت و خودجوشی فرد را افزایش می دهد. در فلسفه لحظه فرد وادار به عمل کردن و مشاهده است. او باید در برابر آنچه می گذرد واکنش نشان دهد ولی عملی انجام دهد که دیگران را به کنش وادارد. بنابراین فرد به گونه ای هم زمان هم آفریننده و هم آفریده است. او عمل خلاقانه و مشاهده فعال هم خلق می کند و هم به طریقی خلق می شود. بنابراین از دیدگاه مورنو، همه انسان ها در قبال جهانی که می آفرینند مسئول هستند، آگاهی به لحظه و زندگی در زمان حال این مسئولیت را ارتقا می دهد. انسان در صحنه تئاتردرمانی، مدام در حال آفریدن و فرافکنی دنیای درون خود به دنیای بیرونی است و جهان او از مواجهه این دو دنیا ساخته می شود. پس تئاتردرمانی راهی برای تلاقی دو دنیای درون و بیرون و شیوه متفاوت برای رسیدن به خلاقیت است.

تئاتر تنها مکانی است که در آن ارتباط میان بخش آگاه و ناخودآگاه ذهن برقرار می شود و فرایندهای عاطفی بشر شکل می گیرد و می تواند مقدمات فرایندهای شناختی را فراهم آورد.

در تئاتردرمانی فرض بر این است که فرایندهای نمایشی می توانند بینش جدیدی را پدید آورند و با ترکیبی از تخیل و واقعیت، چون پارادوکس برای ایجاد تغییر و تحول عمل کنند.

اینجا سوال پیش می آید که چه قابلیت بالقوه ای در هنر تئاتر نهفته است که آن را واجد چنین خاصیت شفابخشی می کنند؟

شاید مهمترین ویژگی هایی که هنر تئاتر را از چنین خصوصیتی برخوردار می کند عبارتند از:

1- هنر تئاتر باعث برون ریزی خلاقیت و خودجوشی می شود.

2- تئاتر فضایی است که در آن تصاویر درونی، تجسم پیدا می کنند و به شکل عینی نمود می یابند.

3- در تئاتر همه چیز ممکن است و همین امکانات فراواقع به شخصیت محوری اجازه می دهد که چیزهایی را تجربه کند که در زندگی واقعی هرگز تجربه نکرده است و به این ترتیب واقعیات جدیدی را بیافریند.

4- تئاتر ورای زبان حرکت می کند، زبان تئاتر، زبان عمل و احساس است و موقعیتی را برای فرد می آفریند که هم بازیگر و هم تماشاگر باشد و به این ترتیب خود مشاهده گر را تقویت می کند.

5- تئاتر-تماشاگر را به ارتباط، همدلی و همذات پنداری وامی دارد.

6- و بالاخره تئاتر باعث درگیری شخصیت محوری با موقعیت و درک فضا و نمادها می شود و با این عمل، نیمکره راست مغز تحریک می شود. تحریک این نیمکره باعث افزایش آگاهی فضایی و حافظه عاطفی می شود. به این ترتیب در صحنه تئاتردرمانی شخص می تواند به هرچه که می خواهد بدل شود و به قول مورنو «تئاتردرمانی، شرح زیبایی شناسانه آزادی است.»

بعد از تمام این تاریخچه ای که راجع به تئاتردرمانی گفتیم می خواهیم راجع به فنون و نحوه این درمان صحبت کنم.

تئاتردرمانی، روشی است که به شخص کمک می کند تا ابعاد روانشناسی مسئله اش را کشف کند. بدین ترتیب فرد با به نمایش درآوردن آنها و نه فقط از راه گفت و گو به بازنگری مشکل خود می پردازد. تئاتر درمانی دارای روشهای مختلفی است که می توان آنها را همان گونه که هستند را با تغییراتی بر حسب شرایط، به کاربرد تئاتردرمانی با روان درمانی بخصوص روان درمانی گروهی ریشه مشترک دارد؛ اما واژه های به کار رفته در این کتاب بیشتر با اصطلاحات نمایشی و تئاتری ارتباط دارد تا روانشناسی، در زیر مهمترین آنها را شرح می دهیم:

پروتاگونیست یا (شخص اول): به کسی گفته می شود که در تئاتر درمانی، نقش اصلی را دارد، این فرد ممکن است درمانجو، دانشجو، کارآموز، عضو گروه یا هرفرد دیگری باشد، به طور کلی هر فردی که موقعیت هایی از زندگی خود را به نمایش می گذارد شخص اول یا پروتاگونیست نام دارد.

کارگردان: به کسی می گویند که شخص اول را در استفاده از روشهای تئاتردرمانی و به منظور بازنگری مسئله اش هدایت می کند. این فرد می تواند رهبر گروه، درمانگر، معلم یا مشاور باشد. حتی گاهی کارگردانی تئاتردرمانی را یکی از اعضای گروه به عهده می گیرد.

یاور: فردی است که در کنار شخص اول و کارگردان ایفای نقش می کند. این فرد در زندگی شخص اول نشانگر افرادی مانند همسر، کارفرما یا بخش دیگری از موجودیت خود شخص است.

حضار: افرادی هستند که در مدت اجرای تئاتردرمانی حضور دارند. این افراد ممکن است اعضای گروه درمانی ، شرکت کنندگام کنگره، دانش آموزان کلاس یا اعضای خانواده شخص اول باشند. این افراد بر خلاف تماشاگران تئاتر معمولی با ایفای نقش های فعال، شخص اول را در شناخت احساسات یاری می کنند.

برای هرکاری نیاز به ابزاری است، اولین ابزار تئاتردرمانی صحنه است، صحنه مکانی است که نمایش در آن اجرا می شود. صحنه محلی با سه سطح و ارتفاع های متفاوت از یکدیگر: محل حضار، صحنه و بالکن بالای صحنه، نورپردازی و در مجموع هر یک از امکانات موجود برای پربارکردن تئاتردرمانی مفید است.

صحنه باید دست کم 4 تا 5 متر عمق داشته باشد، سکوی بلندی که به راحتی بتوان بر آن قدم گذاشت به مفهوم مرز میان حضار و صحنه است. برای صحنه، وسایلی مانند چند صندلی سبک و یک میز ساده استفاده می شود چند بالش یا پشتی و وسایل دیگرهم به کار می آید، نورپردازی به شکل خاص احساس و فضای ویژه ای را نشان می دهد، نور قرمز نشانهاغذیه فروشی، احساس عاطفی شدید، آبی تداعی گر مرگ، بهشت و دریا است و تاریکی مطلق نمایانگر تنهایی و جداشدن از جمع است. نکته مهم دیگر اینکه در تئاتردرمانی زمان واقعیتی تک بعدی نیست که تنها معطوف به گذشته باشد زبان پیوستار تقطیع ناپذیر است.

تئاتردرمانی به نمایشی گفته می شود که حل کننده مشکلات عاطفی شخص باشد. این شکل از تئاتر بر عواطف شخص اول متمرکز است، در مجموع ممکن است در بخش های مختلف زندگی فرد مانند گذشته، حال و آینده وی سیر کند معمولاً سمت و سوی اصلی حرکت تئاتردرمانی بخش های عمیق عواطف فردی است. روان درمانی به افراد کمک می کند تا نسبت به نگرش ها و انگیزه های عمیق ترشان هشیار شده و خیالات بیان نشده و ناتمام خود را به آگاهی آشکار بیاورند. نکته ای که مهم است این است که مراجع از امید یا ترسی (حتی اگر واقع گرایانه نباشد) آگاه شود تا اینکه صرفاً در مورد چیزهایی صحبت کند که اتفاق افتاده است یا احتمال دارد اتفاق بیفتد- تئاتردرمانی چنین صحنه هایی را به تصویر می کشد.

در تئاتردرمانی «دیدگاه چی می شد اگر» از طریق بازی فیزیکی در حال با فرا رفتن محدودیت های دنیای واقع گرایانه آشکارتر می شود تا فرد راههایی را بشناسد که هیجانات در قلمرو چه چیزی ممکن بود اتفاق بفتد فقط اگر...عمل می کنند.

سایکودرام به مراجعان راهی را نشان می دهد که امیدها، ترسها، انتظارات و رنجهای مطرح شده فرافکنی ها، درون سازیها و نگرش های قضاوتی شان را بیان و منعکس کنند.

اکنون ممکن است این سوال پیش آید چگونه و با چه تکنیک هایی این تخلیه هیجانی صورت می گیرد و در کل اساس تئاتردرمانی چی هست؟

مرحله اول تئاتردرمانی مانند تمام درمان های گروهی مرحله گرم کردن یا warm up هست که در این مرحله شخص اول برای حضور در صحنه آماده می شود. هدف از این مرحله ایجاد احساس امنیت و اعتماد بین شخص اول و اعضای گروه، ایجاد چتری حمایتی که فضاینمایشی را شکل می دهد و حرکت به سمت خطر کردن و خلاقیت است و در این مرحله باید رهبر یا کارگردان گروه درباره اهداف، روشها، زمان و ابعاد توضیح دهد و خودش را معرفی کند برخلاف گرم کردن در تئاتر رایج، در تئاتردرمانی متنی برای تمرین وجود ندارد. کارگردان بعد از معرفی خودش باید زمینه ای فراهم کند که اعضا با هم ارتباط برقرار کنند و انسجام گروهی را افزایش دهد باید معارفه ای بین اعضا صورت گیرد. در کل در مرحله آماده سازی به کارهای زیر می پردازند:

1- آماده سازی کارگردان و درمانگر 2- ایجاد انسجام گروهی3- توسعه هم نوایی گروهی 4- پیدا کردن شخص اول5- حرکت دادن شخص اول به صحنه.

مرحله دوم تئاتردرمانی اجرای تئاتر یعنی شخص اول انتخاب شده، افراد به هم اعتماد کردند و شخص اول یاور خودش را انتخاب کرده یا یکی از اعضا برای یاور بودن داوطلب شده، حال باید فعالیت هایی را انجام داده که اجزای پنهان مسئله شخص اول را روشن کند.

حال برای اینکه شخص اول حالت های هیجانی خودش را بازسازی کند تکنیک هایی وجود دارد و به آن تخلیه هیجانی و بروز احساسات کاتارسیس یا پالایش روانی می گویند.

اما اینکه فرد از چه تکنیکی برای پالایش روانی خود استفاده کند را کارگردان با توجه به مشکلی که فرد دارد انتخاب می کند، از جمله تکنیک ها موارد زیر می باشند:

1- تکنیک صندلی خالی: در این تکنیک شخص اصلی در برابر یک صندلی خالی قرار می گیرد. صندلی خالی می تواند نمادی از یک فرد مهم یا کسی باشد که برای شخص اصلی ایجاد مشکل کرده، در واقع کارگردان به شخص اول می گوید کسی را در اینجا تصور کن که خودت به او تمایل داری. این تکنیک به فرد کمک زیادی می کند چرا که می تواند در ذهنش موقعیتی را تجسم بخشد که در واقعیت امکان پذیر نیست.

2- تکنیک دوم مضاعف سازی: یکی از افراد یاور بدل شخص اصلی می شود و نقش او را به عهده می گیرد. به این ترتیب شخص اول عواطف، هیجانات و مسایل و مشکلات خود را از نگاه یک فرد نظاره گر بگوید.

3- پری رویایی نام دیگر تکنیک ها: در این تکنیک فرد داوررا به سمت ما دراز می کند.

در این تکنیک شخصیت های اصلی موقعیتی می یابد که طی آن مجبور به مواجه با امیال و آرزوهای واقعی اش می شود.

4- پلیس مخفی: در این تکنیک درمانگر از یکی از افراد یاور می خواهد که نقش پلیس یا مامور مخفی را در زندگی شخصی بازی کند. به این ترتیب که در لحظه ای او را غافل گیر می کند و از او بخواهد که بزرگترین گناهش را اعتراف کند. این تکنیک در درمان افسردگی و اضطراب نقش مهمی دارد. این تکنیک ریشه در اضطراب و احساس گناه را برای فرد پدید می آورد.

5- اتاق تاریک: در این تکنیک شخص اصلی رو به دیوار پشت به افراد دیگر می ایستد و یا در اتاق دیگر در تاریکی می نشیند. درمانگر از سایر افراد گروه می خواهد که با صدای بلند درباره شخص اصلی صحبت کنند و نظرات یا دیدگاه های خود را نسبت به او به زبان آورند. فرض بر اینکه شخص اصلی آنجا حضور ندارد و صحبت آنها را می شنود.

بنابراین در تئاتردرمانی افراد می توانند آزادانه درابره شخص اصلی صحبت کنند و نقاط ضعف و قوت او را برشمارند. این به شخص اصلی کمک می کند که بازتاب رفتار و شخصیت خود را بر دیگران شاهد باشند و عیب های خود رابهتر بشناسند.

6- پنج سال بعد: تصور آینده همیشه بسیاری از آرزوها، ترس ها و نگرانی های انسان را آشکار می سازد. در این تکنیک کارگردان از شخص اول می خواهد که پنج سال بعد خودش را مجسم کند و ببیند که در چه وضعیت جسمانی و روحی قرار دارد، مواجه با آینده همیشه یکی از شیوه های مهم درمان است.

7- یک دقیقه تک گویی: از وی خواسته می شود بالای میز برود و در آنجا به مدت یک دقیقه بطور بداهه سخن گوید. این تک گویی دغدغه ها، ترس ها، احساسات سرکوب شده و یا حتی منفی اخلاقی شخص اصلی را آشکار سازد.

8- عشق افسانه ای: درمانگر از یکی از افراد گروه می خواهد که عاشق بی چون و چرای شخص اصلی شود و همه ویژگی های مثبت و منفی شخصیت او را در جهت خیر وکمال ببیند و نتواند برای هر نقطه ضعف یا محدودیت شخص او شود، این تکنیک زمانی که اعضای گروه به اندازه کافی با هم آشنا و صمیمی شده باشند.

9- جادو: درمانگر به یاری جادو قادر است شخص اول را به یک شی بی جان بدل کند. شخص اول در قالب هر شی بی جانی که قرار می گیرد باید احساس خود را نسبت به زندگی بیان کند برای مثال درمانگر شخص اصلی را به سنگ، آفتاب، باد، باران، پرنده، ساعت، خودکار، زیرسیگاری، حلقه ازدواج و... تبدیل می کند و در هر موقعیت شخص اصلی باید به گونه ای راستین احساس خود را نسبت به زندگی و هستی خویش بیان کند.

این موقعیت امکان خلاقیت و خودجوشی احساسات و هیجانات را برای بیان شخص اصلی فراهم می آورد. ایجاد فضای خودجوشی باعث می شود که فرد به ابعاد شناخت جدیدی دست یابد و خارج از کلیشه و قراردادهای اجتماعی قدرت تفکر و طرح پرسش را پیدا کند. قدرت بالقوه این گونه بازی ها، برداشتن نقاب های روزمره اجتماعی و تجربه تفکری خلاقانه در قالبی جدید است.

10- حرکت بدن: در این تکنیک، درمانگر از شخص اصلی می خواهد که کلامی به زبان نیاورد، و احساس خود را نسبت به کلمات مختلفی که افراد گروه به زبان می آورند. صرفاً با حرکات بدنی و ایمای چهره آشکار سازد. این شیوه امکان رهایی عواطف و افکار را برای شخص اصلی فراهم می آورد. رهایی از قید زبان امکان مواجهه مستقیم با احساسات فرد را پدید می آورد و او را برای پذیرش درک خلاقانه تری از معانی آماده می سازد. این تکنیک همچنین حساسیت شخص اصلی را نسبت به بعضی از کلمات نشان می دهد. برای مثال افراد گروه کلمات مختلفی چون پدر، مادر، زن، مرد، عشق، شادی،مرگ- زورگویی، ترس و ... را به زبان می آورد. آنها در یک دایره می ایستند و شخص اصلی در مرکز دایره قرار می گیرد و هربار با شنیدن کلمات آنان ریتم و آهنگ خاصی را با بهره گیری از امکانات بدنی اش به نمایش می گذارد. در واقع با زبان بدن و حرکت آن سخن می گوید واکنش عاطفی و هیجانی خود را نسبت به کلمات نشان می دهد.