مقالات

۰۴ مهر ۱۳۹۱

مقدمه:

هنر درمانی یکی از راه های درمان معضلات و مشکلات روحی و روانی است یکی از شاخه های هنردرمانی، بازی درمانی است که خود به شاخه های گوناگونی چون سایکودرام و درام درمانی تقسیم می شود، مسئله اصلی مقاله من تئاتر درمانی یا درام درمانی هست که این موضوع را از حیث علاقه زیادی که به تئاتر دارم انتخاب کردم. تئاتر درمانی در زمره گروه درمانیهاست. گروه درمانی را نخستین بار جوزف اچ پرات در ایالات متحده آمریکا از 1915 آغاز کرد. او نخستین شکل گروه درمانی را با هدف درمان پزشکی در بیماران مبتلا به سل به کار گرفت، کار او شباهت زیادی به گروه های خودیاری و گروه درمانی های رفتاری شناختی امروزی داشت که هدف آن ها کاهش استرس مشکل مشترک جسمی یا روان شناختی اعضای گروه است

در 1919 ال کوری مارش روش گروه درمانی را برای بیماران روانی بستری به کار گرفت، در دهه 1920 ای دبلیو لیزل و جاکوب لوی مورنو، گروه درمانی را برای بیماران اعصاب و روان غیر بستری (درمان سرپایی) به کار گرفتند.

در اوایل دهه 1930 لوئیس و ندرا از گروه درمانی برای بازسازی خانواده اولیه به کار بردن مفاهیم روان کاوی در گروه درمانی و درمان تلفیقی استفاده کرد. ساموئل سلاوسون که حرفه اصلی او مهندسی مکانیک بود «انجمن روان درمانی گروهی آمریکا» را در 1948 بنیان گذاشت و بیشترین تاثیر را در رشد و توسعه گروه درمانی در آمریکا داشت.

مورنو نخستین کسی بود که در 1939 واژه گروه درمانی را معلوم کرد. از دهه چهارم قرن بیستم به بعد، گروه درمانی به مثابه یکی از انواع روش های روان درمانی، توجه روانشناسان و روان پزشکان را به خود معطوف کرد. طی شش دهه مطالعه و تجربه روش های گروه درمانی در اشکال متنوعی توسعه پیدا کرد.

گروه درمانی در موقعیت های مختلف بالینی و غیربالینی به کار میآید. شیوه معمول آن تشکیل دست کم دو بار در هفته و با زمان بینی 45 تا 90 دقیقه و تعداد 8 تا 15 نفر است و برای اثربخشی این نوع درمان حضور مستمردر آن الزامی است.

شکل های گروه درمانی نیز متنوع هستند؛ گروه های تحلیل ارتباط متقابل، رفتاری شناختی، گشتالتی، گروه های خودیاری روان کاوی، تئاتر درمانی و موسیقی از جمله این گروه ها هستند. گروه درمانی در موقعیتهای مختلف همچون بخش های بستری روان پزشکی، درمانگاههای سرپایی اعصاب و روان، مراکز روزانه و حتی مدارس و موسسات اجتماعی به کار می آید.

به کار بستن نوع، فراوانی تعداد جلسات و تعداد افراد شرکت کننده در گروه درمانی، بستگی دارد به هدف آموزش و گرایش نظری گروه درمانگر و اهداف موسسه ای که گروه درمانی در آن ارائه می شود. متاسفانه این خدمات در ایران نسبتاً ناشناخته است اما در کشورهای پیشرفته به خوبی به کار گرفته می شود و برای ارائه خدمات روانشناسی بالینی به بیماران استفاده می شوند.

نخستین بیمارستان روزانه در ایران را در سال 1358 انستیتو روان پزشکی دانشگاه شیراز راه اندازی کرد و اکنون نیز به فعالیت خود ادامه می دهد. یکی از انواع گروه درمانی های موثر این مرکز گروه تئاتر درمانی است که با توجه به جذابیت آن برای اعضای گروه، مدت زمانی معادل 2 برابر سایر گروه ها به خود اختصاص می دهد.

تئاتر درمانی از جمله روش های روان درمانی است که دارای جذابیت هایی برای متخصصان روان درمانی است. تئاتر درمانی در رشد و توسعه درمانگری نقش قابل توجهی دارد همچنین در درمان گروهی خانواده درمانی و حتی درمان انفرادی نیز یکی از انواع روان درمانی های پیشرو، خلاق و مفید است.

تاکید بر روی تئاتر درمانی به منزله یکی از روش های موثر روان درمانی است، در روان درمانی انفرادی فقط از طریق گفت و گوی بین درمانجو و درمانگر برای بازگشایی مسئله یافتن عوامل مرتبط با مساله و درک هیجان ها و افکار زیرساز مسئله تلاش می شود در حالی که در روش های تئاتردرمانی عمل و اجرا نیز به کمک درمانگر می آیند. در تئاتردرمانی می توانیم اندیشه، هیجان و رفتار را در هم تنیده به ارتباط و تناقض آن ها پی ببریم.

و بطور خلاصه در این نوع درمان اندیشه، احساس و رفتار هر سه به سطح آگاهی می آیند و در فرایند آن هنرآفرینی در تلفیق سازش و انطباق بین این سه عنصر است.

ابزارهای درمان در درام درمانی شامل موسیقی، پانتومیم، بداهه سازی، بازی های دسته جمعی نمایشنامه نویسی، گریم ماسک، عروسک و... می باشد. بهترین امکان در درمان از طریق هنر درام، درمانی است که امکانات نمایشی فراوان در اختیار دارد. در شرایط ایمن تئاتر درمانی افراد به (فی البداهه) بودن دعوت می شوند زیرا که تنها در این شرایط ایمن است که خودجوشی و خلاقیت بروز پیدا می کند.

هنر و درمان از طریق هنر:

هنردرمانی یعنی بیان عاطفه در هنر که در جهت رشد و خلاقیت درونی افراد و توانبخشی بیماران و معلولان ذهنی و جسمی، قدم های مناسبی برداشته است. درمان در هنردرمانی که شامل نمایش، موسیقی، نقاشی و... می شود شرایط مناسبی برای بروز و تشخیص مشکلات و درمان آنها فراهم می آورد. دالی می گوید: هنردرمانی راهی برای بیان احساسات مغشوش و به خوبی درک شده، از طریق هدایت آنها به وضوح و نظم است.

ارسطو تاثیر بازی را در روان تماشاگر مورد جستجو قرار می دهد و عقیده بر آن دارد که تماشای نمایش باعث آرامش تماشاگر و کاسته شدن از بار غم و اندوه و عقده های روانی او می شود و این که تئاتر پالاینده است روح را تسکین می دهد.

به تعبیری می توان گفت زندگی بدل تئاتر و تئاتر بدل زندگی است زیرا همه ما نقش بازی می کنیم هر کس نقش خود را بازی می کند و این نقش را خانواده و اجتماع به آنان می دهد و گاه از درون خود انسان شکل می گیرد. گاهی حتی می توان هریک از نقش های آدمی را به مثابه یکی از خصوصیات وی دانست و اگر چنین باشد لزوم ارتباط بسیار حائز اهمیت خواهد بود زیرا ارتباط بستری است که در آن خصوصیات افراد تحقق می پذیرد و عالی ترین شکل ارتباط، نمایش(تئاتر) است.

تئاتردرمانی چیست؟

در اوایل قرن 20 دکتر مورنو اساس نظریه سایکودرام یا تئاتردرمانی را در وین بنیان گذاشت. او در سال 1921 سایکو درام را (علم کشف حقیقت) نامید و موضوع آن را چنین تعریف کرد: تئاتر درمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت از طریق شیوه های نمایشی است.

در تئاتردرمانی به فرد کمک می شود تا با تجسم و بازی کردن یک مسئله به جای فقط صحبت کردن در مورد آن (روان درمانی مرسوم) مسئله را بازنگری کرده، برای آن راه حل مناسب را پیدا کند. تئاتر درمانی تحلیل شناختی را ابعاد تجربی و کنشی پیوند می دهد در عمل-پیاده کردن تعامل بین فردی در یک مسئله درگیر کردن جسم و ذهن به این که رویدادی در حال وقوع در زمان اکنون است. نظرات و احساس هایی را به سطح آگاهی فرد منتقل می کند که فقط در حالت گفت و گو در مورد آن مسئله، امکان پذیر نیست. وجوه غیرکلامی نه فقط در کم و کیف رابطه اثر دارند بلکه سرنخ هایی از انگیزش های نهفته درونی هستند مثلاً بروز رفتارهایی با شدت عصبانیت بیشتر یا حالت های ترس آشکارتر سبب آگاهی به هیجان هایی می شود که ممکن است در فرد نهفته و فروخورده شده باشند. رویکردهای عملی به خصوص در درمان نه فقط برای بیمارانی که دارای ظرفیت محدود شده فعالیت ذهنی و توصیف کلامی هستند (مانند کودکان و افراد مبتلا به جنون، بزهکاران و غیره...) مفید است، بلکه برای کسانی که تجارب ناگوار خویشتن را با مکانیسم منطقی سازی کتمان می کنند نیز سازنده و موثر است. یکی از امتیازهای تئاتردرمانی (تبدیل تمایل برون ریزی فرد به مجرای سازنده ی درون پردازی است.)

خانم منیژه معامدی در کتاب درام درمانی خود به این شکل درام درمانی را تعریف کرده اند که: درام درمانی عبارت است از مجموعه رفتارهایی که بودن و زندگی ما را در قالب اجرا بازسازی می کند. در واقع فرصتی فراهم می آورد تا فرد به یگانگی فردیت و تعدد نقش های خویش آگاه گردد. در درام درمانی با قراردادن درمانجو در شرایط مشابه با آن چه که برای او رخ داده و مسیر شکوفایی اش را مسدود کرده است، موقعیتی فراهم می شود که آن شخص بتواند با کم کردن فاصله ی کنش عاطفی و شناختی به بررسی و گره گشایی مشکل خود بپردازد و واکنشهای تخریبی را به خودشکوفایی بدل سازد. یکی از مهمترین ابزارهای این تغییرها جابه جایی نقش است.

بسیاری از مردم چون موقعیتی برایشان پیش نیامده تا نقش های متفاوت خود را بازی کنند راهی را برای رسیدن به نقش اصلی خود نمی دانند این امر گاه منجر به پریشانی های روانی می شود و آنها به نقش اصلی خود که واقعیت درونی است دست پیدا نمی کنند و نقطه ی تعادل و ثقل خود را گم می کنند، از طریق امکانات نمایشی می توان آن چه را که هست به آنچه می تواند باشد ارتقا داد و به ذهن، احساسات و عواطف سرکوب شده ی خویشتن خویش دست یافت و نگاهی شفاف از خود به دست آورد.

به نمایش درآوردن موقعیت هایی که در هنگام اتفاق، رنج آور و فاجعه بار بوده وقتی تکرار شود از فشار آن کاسته می شود، یعنی هر بار که بازسازی شود فشار کمتری وارد می آورد.

از راه درام درمانی می توان گذشته- حال و آینده ی فرد را جست وجو کرد و درهای بسته ی ذهن را گشود و راه درون محصور شده ی شخصیت – که نقش اصلی است – را یافت.

گاه از طریق بررسی رویاها و تخیلات می توان به این مهم رسید و گاه با بازی های نمایشی، به بخش های ناشناخته ی شخصیتی پی برد.

اجرای نقش های مختلف به فرد می آموزد که چگونه رفتاری را که به آن عادت داشته و مورد پسندش نبوده را از خود دور کند و خود را با رفتارهای جدید منطبق سازد.

یکی از راههای به وجود آوردن نقش های مختلف در زندگی به وجودآوردن \"اگر\" های مختلف است. وقتی کلمه ی «اگر» پیش می آید یک پرش ذهنی به طرف تجسم و تصور به وجود می آید. حضور این کلمه باعث تخیل می شود. اگر من در موقعیت \"باید\" بر مبنای شرایط قرار گیرم، چه می شود؟

نقش قسمتی از زندگی انسان است. برای این که صحیح و حقیقی آفریده شود باید تمام زندگی این انسان را از روز تولد تا مرگ تجزیه و تحلیل کرد. تئاتر از بدو پیدایش دارای خصوصیات ذاتی درمان بوده است، همچنان که هم ذات پنداری مخاطب با قهرمان تراژدی (کاتارسیس) طبق تعاریف بوطیقا (فن شعر) ارسطو می توانسته تماشاگر را تا حد امکان دچار تخلیه ی روانی کند.

این روند در قرون وسطی با شیوه ی سکولاریستی (خواندن آوازها) و مذهبی (داستان های کتاب مقدس) نمود پیدا کرده و به تنزیه روانی تماشاگران می پرداخته است. اما به طور مشخص درقرن پیش 2 روش متمایز در تئاتر، این ذات فروخفته را بیدار کرد: یکی از این روش ها سایکودرام است که توسط ژاکوب لویی مورنو تدوین و ارائه شده است.

سایکودرام یا تئاتردرمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت، از طریق شیوه های نمایشی است. امروزه هربار که اصطلاح تئاتردرمانی را می شنویم، شاید بی آن که معنای دقیق آن را بدانیم، تلفیقی از امکانات مشترک هنر تئاتر و علم روان شناسی به نظرمان برسد و یا تصور مبهمی از یک نوع نمایش کسل کننده و احتمالاً مربوط به موضوعات روانی و یا یک شیوه درمانی تفننی و ناکارآمد در ذهنمان ایجاد شود. این شبهات عموماً ناشی از عدم آگاهی و اشراف مخاطبان نسبت به ماهیت و کارکرد مقوله تئاتردرمانی است.

می دانید مشکل از کجاست؟ مشکل این است که مردم به جای این که خودشان باشند مدام از یکدیگر تقلید می کنند و سعی می کنند نسبت به موقعیت های مختلف، سازگاری یکسان و از پیش تعیین شده ای نشان دهند و این به معنای مرگ خلاقیت است در صورتی که مورنو، در تعریف هدف تئاتردرمانی کار خود را با شعار «من می خواهم خود باشم» آغاز می کند و مهمترین دستاوردهای روانی و آموزشی تئاتردرمانی را آموزش خودجوشی (حرکت ارتجالی) و خلاقیت می داند. از دیدگاه او، خلاقیت و خودجوشی اساس شخصیت آدمی است و اصولاً هستی بشر بر خلاقیت استوار است همیشه کسی یا چیزی در حال خلق کردن و کسی یا چیزی در حال خلق شدن است اما خلاقیت متضمن خطا است و اصولاً بدون امکان حرکت خودجوش و اشتباه، کسی چیزی را یاد نمی گیرد. به این ترتیب، مورنو به تعریفی کاربردی از سایکودرام می رسد؛ راهی برای تمرین زندگی، بی آن که به خاطر اشتباهات آن تنبیه شویم. (تئاتردرمانی با دو عنصر «عمل» و مشاهده فعالانه به انجام می رسد.

عمل به معنای تجسم بخشیدن به ذهنیات از طریق حرکت های نمایشی است و این کار توسط تکنیک های خاص تئاتردرمانی صورت می پذیرد (مضاعف سازی، آینه، جابه جایی، صندلی داغ، اتاق تاریک، صندلی خالی، پری رویایی و...) مشاهده فعالانه به این معناست که در هر موقعیتی دقیقاً متوجه باشیم که چه چیزی را تجربه می کنیم، زمان در تئاتردرمانی همیشه زمان حال است، حتی اگر فرد بخواهد بخش هایی از گذشته و یا آینده خود را ترسیم کند باید آن را در زمان حال به تصویر بکشد به اعتقاد مورنو توجه به زمان حال یا فلسفه لحظه خلاقیت و خودجوشی فرد را افزایش می دهد. در فلسفه لحظه فرد وادار به عمل کردن و مشاهده است. او باید در برابر آنچه می گذرد واکنش نشان دهد ولی عملی انجام دهد که دیگران را به کنش وادارد. بنابراین فرد به گونه ای هم زمان، هم آفریننده و هم آفریده است. او عمل خلاقانه و مشاهده فعال هم خلق می کند و هم به طریقی خلق می شود. بنابراین از دیدگاه مورنو، همه انسان ها در قبال جهانی که می آفرینند مسئول هستند، آگاهی به لحظه و زندگی در زمان حال این مسئولیت را ارتقا می دهد. انسان در صحنه تئاتردرمانی، مدام در حال آفریدن و فرافکنی دنیای درون خود به دنیای بیرونی است و جهان او از مواجهه این دو دنیا ساخته می شود. پس تئاتردرمانی راهی برای تلاقی دو دنیای درون و بیرون و شیوه متفاوت برای رسیدن به خلاقیت است.

تئاتر تنها مکانی است که در آن ارتباط میان بخش آگاه و ناخودآگاه ذهن برقرار می شود و فرایندهای عاطفی بشر شکل می گیرد و می تواند مقدمات فرایندهای شناختی را فراهم آورد.

در تئاتردرمانی فرض بر این است که فرایندهای نمایشی می توانند بینش جدیدی را پدید آورند و با ترکیبی از تخیل و واقعیت، چون پارادوکس برای ایجاد تغییر و تحول عمل کنند.

اینجا سوال پیش می آید که چه قابلیت بالقوه ای در هنر تئاتر نهفته است که آن را واجد چنین خاصیت شفابخشی می کنند؟

شاید مهمترین ویژگی هایی که هنر تئاتر را از چنین خصوصیتی برخوردار می کند عبارتند از:

- 1هنر تئاتر باعث برون ریزی خلاقیت و خودجوشی می شود.

- 2تئاتر فضایی است که در آن تصاویر درونی، تجسم پیدا می کنند و به شکل عینی نمود می یابند.

- 3در تئاتر همه چیز ممکن است و همین امکانات فراواقع به شخصیت محوری اجازه می دهد که چیزهایی را تجربه کند که در زندگی واقعی هرگز تجربه نکرده است و به این ترتیب واقعیات جدیدی را بیافریند.

- 4تئاتر ورای زبان حرکت می کند، زبان تئاتر، زبان عمل و احساس است و موقعیتی را برای فرد می آفریند که هم بازیگر و هم تماشاگر باشد و به این ترتیب خود مشاهده گر را تقویت می کند.

- 5تئاتر تماشاگر را به ارتباط، همدلی و همذات پنداری وامی دارد.

- 6و بالاخره تئاتر باعث درگیری شخصیت محوری با موقعیت و درک فضا و نمادها می شود و با این عمل، نیمکره راست مغز تحریک می شود. تحریک این نیمکره باعث افزایش آگاهی فضایی و حافظه عاطفی می شود. به این ترتیب در صحنه تئاتردرمانی شخص می تواند به هرچه که می خواهد بدل شود و به قول مورنو »تئاتردرمانی، شرح زیبایی شناسانه آزادی است«.

بعد از تمام این تاریخچه ای که راجع به تئاتردرمانی گفتیم می خواهیم راجع به فنون و نحوه این درمان صحبت کنم.

تئاتردرمانی، روشی است که به شخص کمک می کند تا ابعاد روانشناسی مسئله اش را کشف کند. بدین ترتیب فرد با به نمایش درآوردن آنها و نه فقط از راه گفت و گو به بازنگری مشکل خود می پردازد. تئاتر درمانی دارای روشهای مختلفی است که می توان آنها را همان گونه که هستند با تغییراتی برحسب شرایط، به کار برد. تئاتردرمانی با روان درمانی بخصوص روان درمانی گروهی ریشه مشترک دارد؛ اما واژه های به کار رفته در این کتاب بیشتر با اصطلاحات نمایشی و تئاتری ارتباط دارد تا روانشناسی؛ در زیر مهمترین آنها را شرح می دهیم:

پروتاگونیست یا (شخص اول): به کسی گفته می شود که در تئاتر درمانی، نقش اصلی را دارد، این فرد ممکن است درمانجو، دانشجو، کارآموز، عضو گروه یا هرفرد دیگری باشد، به طور کلی هر فردی که موقعیت هایی از زندگی خود را به نمایش می گذارد شخص اول یا پروتاگونیست نام دارد.

کارگردان: به کسی می گویند که شخص اول را در استفاده از روشهای تئاتردرمانی و به منظور بازنگری مسئله اش هدایت می کند. این فرد می تواند رهبر گروه، درمانگر، معلم یا مشاور باشد. حتی گاهی کارگردانی تئاتردرمانی را یکی از اعضای گروه به عهده می گیرد.

یاور: فردی است که در کنار شخص اول و کارگردان ایفای نقش می کند. این فرد در زندگی شخص اول نشانگر افرادی مانند همسر، کارفرما یا بخش دیگری از موجودیت خود شخص است.

حضار: افرادی هستند که در مدت اجرای تئاتردرمانی حضور دارند. این افراد ممکن است اعضای گروه درمانی ، شرکت کنندگان کنگره، دانش آموزان کلاس یا اعضای خانواده شخص اول باشند. این افراد بر خلاف تماشاگران تئاتر معمولی با ایفای نقش های فعال، شخص اول را در شناخت احساسات یاری می کنند.

برای هرکاری نیاز به ابزاری است. اولین ابزار تئاتردرمانی صحنه است، صحنه مکانی است که نمایش در آن اجرا می شود. صحنه محلی با سه سطح و ارتفاع های متفاوت از یکدیگر: محل حضار، صحنه و بالکن بالای صحنه، نورپردازی و در مجموع هر یک از امکانات موجود برای پربارکردن تئاتردرمانی مفید است.

صحنه باید دست کم 4 تا 5 متر عمق داشته باشد، سکوی بلندی که به راحتی بتوان بر آن قدم گذاشت به مفهوم مرز میان حضار و صحنه است. برای صحنه، وسایلی مانند چند صندلی سبک و یک میز ساده استفاده می شود چند بالش یا پشتی و وسایل دیگرهم به کار می آید، نورپردازی به شکل خاص احساس و فضای ویژه ای را نشان می دهد، نور قرمز نشانه اغذیه فروشی، احساس عاطفی شدید، آبی تداعی گر مرگ، بهشت و دریا است و تاریکی مطلق نمایانگر تنهایی و جداشدن از جمع است. نکته مهم دیگر اینکه در تئاتردرمانی زمان واقعیتی تک بعدی نیست که تنها معطوف به گذشته باشد زبان پیوستار تقطیع ناپذیر است.

تئاتردرمانی به نمایشی گفته می شود که حل کننده مشکلات عاطفی شخص باشد. این شکل از تئاتر بر عواطف شخص اول متمرکز است. در مجموع ممکن است در بخش های مختلف زندگی فرد مانند گذشته، حال و آینده وی سیر کند معمولاً سمت و سوی اصلی حرکت تئاتردرمانی، بخش های عمیق عواطف فردی است. روان درمانی به افراد کمک می کند تا نسبت به نگرش ها و انگیزه های عمیق ترشان هوشیار شده و خیالات بیان نشده و ناتمام خود را به آگاهی آشکار بیاورند. نکته ای که مهم است این است که مراجع از امید یا ترسی (حتی اگر واقع گرایانه نباشد) آگاه شود تا اینکه صرفاً در مورد چیزهایی صحبت کند که اتفاق افتاده است یا احتمال دارد اتفاق بیفتد- تئاتردرمانی چنین صحنه هایی را به تصویر می کشد.

در تئاتردرمانی «دیدگاه چی می شد اگر» از طریق بازی فیزیکی در حال با فرا رفتن محدودیت های دنیای واقع گرایانه آشکارتر می شود تا فرد راههایی را بشناسد که هیجانات در قلمرو چه چیزی ممکن بود اتفاق بیفتد فقط اگر...عمل می کنند.

سایکودرام به مراجعان راهی را نشان می دهد که امیدها، ترسها، انتظارات و رنجهای مطرح شده فرافکنی ها، درون سازیها و نگرش های قضاوتی شان را بیان و منعکس کنند.

اکنون ممکن است این سوال پیش آید چگونه و با چه تکنیک هایی این تخلیه هیجانی صورت می گیرد و در کل اساس تئاتردرمانی چیست؟

مرحله اول تئاتردرمانی مانند تمام درمان های گروهی مرحله گرم کردن یا warm up است که در این مرحله شخص اول برای حضور در صحنه آماده می شود. هدف از این مرحله ایجاد احساس امنیت و اعتماد بین شخص اول و اعضای گروه، ایجاد چتری حمایتی که فضای نمایشی را شکل می دهد و حرکت به سمت خطر کردن و خلاقیت است و در این مرحله باید رهبر یا کارگردان گروه درباره اهداف، روشها، زمان و ابعاد توضیح دهد و خودش را معرفی کند برخلاف گرم کردن در تئاتر رایج، در تئاتردرمانی متنی برای تمرین وجود ندارد. کارگردان بعد از معرفی خودش باید زمینه ای فراهم کند که اعضا با هم ارتباط برقرار کنند و انسجام گروهی را افزایش دهد؛ باید معارفه ای بین اعضا صورت گیرد. در کل در مرحله آماده سازی به کارهای زیر می پردازند:

- 1آماده سازی کارگردان و درمانگر 2- ایجاد انسجام گروهی3- توسعه هم نوایی گروهی 4- پیدا کردن شخص اول5- حرکت دادن شخص اول به صحنه.

مرحله دوم تئاتردرمانی اجرای تئاتر یعنی شخص اول انتخاب شده، افراد به هم اعتماد کردند و شخص اول یاور خودش را انتخاب کرده یا یکی از اعضا برای یاور بودن داوطلب شده، حال باید فعالیت هایی را انجام داد که اجزای پنهان مسئله شخص اول را روشن کند.

برای اینکه شخص اول حالت های هیجانی خودش را بازسازی کند تکنیک هایی وجود دارد و به آن تخلیه هیجانی و بروز احساسات کاتارسیس یا پالایش روانی می گویند.

اما اینکه فرد از چه تکنیکی برای پالایش روانی خود استفاده کند را کارگردان با توجه به مشکلی که فرد دارد انتخاب می کند، از جمله ی تکنیک ها موارد زیر می باشند:

- 1تکنیک صندلی خالی: در این تکنیک شخص اصلی در برابر یک صندلی خالی قرار می گیرد. صندلی خالی می تواند نمادی از یک فرد مهم یا کسی باشد که برای شخص اصلی ایجاد مشکل کرده، در واقع کارگردان به شخص اول می گوید کسی را در اینجا تصور کن که خودت به او تمایل داری. این تکنیک به فرد کمک زیادی می کند چرا که می تواند در ذهنش موقعیتی را تجسم بخشد که در واقعیت امکان پذیر نیست.

- 2تکنیک دوم مضاعف سازی: یکی از افراد یاور بدل شخص اصلی می شود و نقش او را به عهده می گیرد. به این ترتیب شخص اول عواطف، هیجانات و مسایل و مشکلات خود را از نگاه یک فرد نظاره گر بگوید.

- 3پری رویایی نام دیگر تکنیک ها: در این تکنیک فرد داور را به سمت ما دراز می کند.

در این تکنیک شخصیت های اصلی موقعیتی می یابد که طی آن مجبور به مواجهه با امیال و آرزوهای واقعی اش می شود.

- 4پلیس مخفی: در این تکنیک درمانگر از یکی از افراد یاور می خواهد که نقش پلیس یا مامور مخفی را در زندگی شخصی بازی کند. به این ترتیب که در لحظه ای او را غافل گیر می کند و از او بخواهد که بزرگترین گناهش را اعتراف کند. این تکنیک در درمان افسردگی و اضطراب نقش مهمی دارد. این تکنیک ریشه در اضطراب و احساس گناه را برای فرد پدید می آورد.

- 5اتاق تاریک: در این تکنیک شخص اصلی رو به دیوار پشت به افراد دیگر می ایستد و یا در اتاق دیگر در تاریکی می نشیند. درمانگر از سایر افراد گروه می خواهد که با صدای بلند درباره شخص اصلی صحبت کنند و نظرات یا دیدگاه های خود را نسبت به او به زبان آورند. فرض بر اینکه شخص اصلی آنجا حضور ندارد و صحبت آنها را می شنود.

بنابراین در تئاتردرمانی افراد می توانند آزادانه درباره شخص اصلی صحبت کنند و نقاط ضعف و قوت او را برشمارند. این به شخص اصلی کمک می کند که بازتاب رفتار و شخصیت خود را بر دیگران شاهد باشد و عیب های خود رابهتر بشناسد.

- 6پنج سال بعد: تصور آینده همیشه بسیاری از آرزوها، ترس ها و نگرانی های انسان را آشکار می سازد. در این تکنیک کارگردان از شخص اول می خواهد که پنج سال بعد خودش را مجسم کند و ببیند که در چه وضعیت جسمانی و روحی قرار دارد، مواجه با آینده همیشه یکی از شیوه های مهم درمان است.

- 7یک دقیقه تک گویی: از وی خواسته می شود بالای میز برود و در آنجا به مدت یک دقیقه بطور بداهه سخن گوید. این تک گویی دغدغه ها، ترس ها، احساسات سرکوب شده و یا حتی منفی اخلاقی شخص اصلی را آشکار سازد.

- 8عشق افسانه ای: درمانگر از یکی از افراد گروه می خواهد که عاشق بی چون و چرای شخص اصلی شود و همه ویژگی های مثبت و منفی شخصیت او را در جهت خیر وکمال ببیند و نقطه ضعف یا محدودیت هایش نتواند برای او مشخص شود؛ این تکنیک زمانی که اعضای گروه به اندازه کافی با هم آشنا و صمیمی شده باشند به کار گرفته می شود.

- 9جادو: درمانگر به یاری جادو قادر است شخص اول را به یک شی بی جان بدل کند. شخص اول در قالب هر شی بی جانی که قرار می گیرد باید احساس خود را نسبت به زندگی بیان کند برای مثال درمانگر شخص اصلی را به سنگ، آفتاب، باد، باران، پرنده، ساعت، خودکار، زیرسیگاری، حلقه ازدواج و... تبدیل می کند و در هر موقعیت شخص اصلی باید به گونه ای راستین احساس خود را نسبت به زندگی و هستی خویش بیان کند.

این موقعیت امکان خلاقیت و خودجوشی احساسات و هیجانات را برای بیان شخص اصلی فراهم می آورد. ایجاد فضای خودجوشی باعث می شود که فرد به ابعاد شناخت جدیدی دست یابد و خارج از کلیشه و قراردادهای اجتماعی قدرت تفکر و طرح پرسش را پیدا کند. قدرت بالقوه این گونه بازی ها، برداشتن نقاب های روزمره اجتماعی و تجربه تفکری خلاقانه در قالبی جدید است.

- 10حرکت بدن: در این تکنیک، درمانگر از شخص اصلی می خواهد که کلامی به زبان نیاورد، و احساس خود را نسبت به کلمات مختلفی که افراد گروه به زبان می آورند صرفاً با حرکات بدنی و ایمای چهره آشکار سازد. این شیوه امکان رهایی عواطف و افکار را برای شخص اصلی فراهم می آورد. رهایی از قید زبان امکان مواجهه مستقیم با احساسات فرد را پدید می آورد و او را برای پذیرش درک خلاقانه تری از معانی آماده می سازد. این تکنیک همچنین حساسیت شخص اصلی را نسبت به بعضی از کلمات نشان می دهد. برای مثال افراد گروه کلمات مختلفی چون پدر، مادر، زن، مرد، عشق، شادی،مرگ- زورگویی، ترس و ... را به زبان می آورند. آنها در یک دایره می ایستند و شخص اصلی در مرکز دایره قرار می گیرد و هربار با شنیدن کلمات آنان ریتم و آهنگ خاصی را با بهره گیری از امکانات بدنی اش به نمایش می گذارد. در واقع با زبان بدن و حرکت آن سخن می گوید واکنش عاطفی و هیجانی خود را نسبت به کلمات نشان می دهد.

این بازی ها امکان «انتقال احساس» را میان شخص اول و سایر افراد گروه پدید می آورد و «انتقال» یکی از عوامل مهم در فرایند تئاتردرمانی و بهبود وضعیت شخص اصلی است.

این 10 تکنیک روش هایی بود که از طریق آنها به شخص اول کمک می شود که با مشکلاتش کنار آید اما قبل از اجرای این تکنیک ها کارگردان باید از طریق فنون طرح مسئله، شخص اول را به سمت صحنه هدایت و تشویقش می کند که مثال مشخصی را در همان زمینه پیدا کند. هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل شد کارگردان شخص اول را ترغیب می کند تا به جای گفت و گو کردن درباره مسئله اش آن را عملی روی صحنه نشان دهد.

وقتی شخص اول شروع به بازی کرد کارگردان جملات خود را با افعال زمان حال می گوید و شخص اول را تشویق می کند تا به موقعیت «اکنون و اینجا» جذب شود و همچنین کارگردان به هنگام اجرا، روش ها و تکنیک هایی را که در قسمت قبل از آنها نام بردیم استفاده می کند مثل: تغییرات صحنه، اجرای نقش معکوس، ایستادن روی صندلی و سایر روشها را برای حفظ و بالا نگهداشتن تحرک نمایشی به کار می برد.

بعد از مهیا کردن صحنه کارگردان افراد یا فرد یاور را انتخاب می کند و به صحنه دعوت می کند و آنها بلافاصله در نقش هایشان جای می گیرند مثلاً فرد یاور می تواند نقش طرف مقابل شخص اصلی را بازی کند اما گاهی هم هست که یاور به عنوان یک فرد مضاعف استفاده می شود یعنی جانشین احساسات درونی شخص اول می شود، یعنی وقتی شخص اول دارد با فرد مقابلش حرف می زند حرفهایی را که دلش می خواهد بزند اما نمی تواند یاور مضاعف به جای او بیان می کند.

در تئاتردرمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد.

یکی از نتایج مهم تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است، علاوه بر اینها تئاتردرمانی به شخص اول یاری می دهد تا این احساسات را تخلیه و پالایش کند و به شکل نمادین در آنها زندگی کند.

یکی از مشکلاتی که در روان درمانی یا تئاتردرمانی است مقاومت مراجع است از مواجه شدن با ناخودآگاهش. در تئاتر درمانی سعی می شود که راهی به درون این حصار (مقاومت) یافت تا فرد بتواند موانع بازدارنده احساس تسلط و تعریف ارزشیابی از خویشتن را لمس کند؛ شخص ممکن است به شکل وسیع از انواع مقاومت ها برای اجتناب از مقابله با تجربیات ناخوشایند استفاده کند.

به قول دکتر مورنو ما حجاب های شخص را پاره نمی کنیم بلکه سعی می کنیم درهای مختلفی را که به درون شخص باز می شوند امتحان کنیم و ببینیم که کدام یک را می توان باز کرد.

از تکنیک های دیگری که در تئاتردرمانی استفاده می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد که هر کدام را مختصراً توضیح خواهم داد:

خودگویی: حالتی که شخص اول در حال قدم زدن در طول صحنه گفت و گو با خود به روشن تر شدن احساسات و افکارش کمک و پس از آن با یاور مضاعف گفت و گو می کند.

روش فاصله تمثیلی (نمادین): در این روش شخص اول نخست در نقش هایی بسیار متفاوت تر از آنچه که خودش هست ظاهر می شود و به تدریج نقش خود را اجرا می کند.

شکوفایی عواطف نهفته: در تئاتر درمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد. یکی از نتایج مهم در تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است و تئاتر درمانی به شخص اول یاری می دهد که این احساسات را تخلیه و پالایش کند.

منظور از اجرا در تئاتردرمانی تحقق خواسته ها و نیازهای فردی است عمل اجرا نیاز فرد برای تحقق امیال و خواسته های وی است که در مرکزیت عواطف او قرار دارند، کارگردان باید برای ارضای نمادین این نیاز به شخص اول کمک کند.

مشارکت یکی دیگر از فرایندهای عمل در روان نمایشگری است که عبارت است از بازگویی تجارب اعضایی از اجرا؛ پایه ی این مرحله همسان سازی هم ذات پنداری است. در این مرحله هر کدام از اعضای گروه را در جمع خویش پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی، خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهره می جویند )اوراهمی،2003(

در این مرحله کارگردان شخص اول و سایر اعضای گروه به صورت یک دایره گردهم می نشینند و تجربه های درونی خودشان را بازبینی و بررسی می کنند عنصر اصلی مرحله مشارکت، پدیده همسان سازی است که بر اساس آنها نیز به طور ناهشیار فرایندهای عاطفی شخص تا حدودی تجربه می کنند. مشارکت در واقع گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگان و انفکاک و تنهایی به درون فرایند حمایت گر گروه است.(پالوم،1975). اجرا در روی صحنه پایان کار جلسه روان نمایشگری نیست بلکه پس از اجرا دو گام دیگر باقی می ماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب می شود:

- 1مشارکت 2- پردازش

مشارکت عبارت است از بازگویی تجارب اعضای گروه پس از اجرا. پایه این مرحله همسان سازی یا هم ذات پنداری است. هدف اصلی مرحله مشارکت شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب می شود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمان گری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود همین مشارکت است. پروتاگونیست (شخص اول) با حضور در جمع به واکنشهای سایر اعضا گروه نیز واقف می شود و از مزایای گروه بهره مند می گردد. سایرین نیز با بیان خویشتن یک سفر درونی را تجربه می کنند.

خاتمه دادن به کار گروه درمانی:

برای خاتمه دادن به کار گروه باید موارد زیر را در نظر گرفت:

تعمق

ارزیابی

اعلام خاتمه

در انتهای کار گروه می توان تعمق و ارزیابی را با استفاده از نمایش بحث یا ترکیبی از هر دو انجام داد. در بعضی از جلسات این کار جنبه رسمی به خود می گیرد و هر یک از افراد با توجه به تجربه ای که از تئاتردرمانی کسب کرده اند و بر اساس معیارهای مورد توافق اعضای گروه، به ارزیابی فرایند تئاتردرمانی می پردازند. ممکن است فرد اهدافی را برای خود مشخص کرده باشد تا از طریق تئاتردرمانی به آن ها دست یابد در جلسه اختتامیه اهداف مذکور در پرتو رویدادهای جلسات تئاتردرمانی، ارزیابی و تحلیل می شوند. گاهی هم نگاه به گذشته، به آینده و به چگونگی پایان دادن به تجربه تئاتردرمانی ممکن است ساختار محکم تری داشته باشد و موضوعات و موارد مطلوب از رل نمایشی بیرون بیایند و در همان لحظه هم مورد تعمق و ارزیابی قرار گیرند.

اما بهترین شیوه در تسهیل خاتمه جلسه، نظم بخشی به اعمال رفتاری مرحله ای اجراست این عمل به شخص اول کمک می کند تا آموخته های جلسه را به بیرون جلسه و زندگی عادی خویش انتقال دهد. بعد از تجربه اعمال جلسه، شخص می تواند با افراد مهم زندگی خویش خارج از گروه، آنها را به کار ببندد. اما در کل به نظر تمام تئاتر درمان ها بهتر است در جلسه آخر موضوع تازه ای مطرح نشود و در لحظه ای که اعضا از فکر در مورد آنچه در جلسه گذشته فارغ شده اند خاتمه یابد.

اصول و موارد خطا در تئاتر درمانی:

هنگامی که روش های تئاتردرمانی بدون درنظر گفتن جنبه های نظری آن به کار روند کارگردان در معرض خطاهای نسبتاً شایع قرار می گیرد. موارد خطا را می توان پیش بینی و از لغزش در آن ها جلوگیری کرد. چنانچه کارگردان به فرد اجازه دهد که خود در ارتباط متقابل و بدون خشونت برای مواجه سازی در تئاتر درمانی شرکت کند تا حد زیادی از لغزش به موارد خطا پیشگیری می شود. اصول نظری مکتب «مراجع – محوری» در این موراد کارایی زیادی دارد همچنین کارگردان باید از اشکالاتی که در جریان گروه درمانی پیش می آید، آگاهی داشته باشد همچنین باید به انتخاب افراد برای شرکت در تئاتردرمانی و پیگیری پس از خاتمه درمان نیز توجه خاص داشت. تمایل به تاکید بر یک روش خاص، و ایده آل جلوه دادن بی مورد آن و توانایی کارگردان در تحمل موارد ابهام انگیز از دیگر موضوع های بررسی شده در این فصل است.

موارد کاربرد روش های تئاتر درمانی:

روش های تئاتر درمانی در هر حیطه ای که نیاز به آشکارسازی ابعاد روانشناختی مسئله ای مطرح باشد به کار می رود. در زمینه هایی مانند تعلیم و تربیت، روان درمانی، صنعت و ارتباطات صنعتی «درگیری های بین افراد شاغل در کارگاه ها» یادگیری های تجربی، تئاتر درمانی برنامه ای است که افراد را عمیقاً درگیر مسئله می کند و راه حل های چندجانبه برای آن پیشنهاد می دهد.

بدیهی است که کارگردان باید بر حسب توانایی های فردی موقعیت مراجع و واقعیت های مکانی و زمانی، تغییراتی را در این روش ها ایجاد کند.

برخی از حیطه های کاربرد تئاتردرمانی به قرار زیرند:

1- مشاغل بهداشت روانی که در بیمارستان ها- درمانگاه، مراکز روزانه، مراکز مشاوره، برنامه درمان الکلی ها، معتادان به مواد مخدر در مراکز بازپروری و دیگر موارد برنامه موثر و کاربردی است.

- 2روش تئاتردرمانی با کودکان و نوجوانان در یاری دادن آنها برای نشان دادن تعارضات عاطفی شان در زندگی روزمره روش های تئاتردرمانی موثر است این روش ها هم در محل هایی مانند خانه، درمانگاه مشاوره کودکان، مراکز درمانی، پرورشگاه ها، درمانگاه های گفتاردرمانی.... کاربرد دارد.

- 3در تحصیلات ابتدایی و متوسطه نیز می توان از روشهای تئاتردرمانی استفاده می شود اما اگر شیوه آن گروهی نباشد بهتر است چون ممکن است با اجرای تئاتردرمانی مسائل شخصیتی فرد در میان همسالان افشا شود و عواقبی در پی داشته باشد از این رو بهتر است از روش سوسیودرام استفاده شود.

و در آخر جالب اینجاست که بدانید تئاتردرمانی در مذهب هم کاربرد دارد. در نوشته های مورنو درباره تبادل پویا بین انسان و خدا در یک رابطه خلاق موضوع مورد علاقه روز در گرایش های مذهبی و برخی مکاتب فلسفی است، واژگان مورنو در مورد ایفای نقش، که مرتبط با ارزشهای اساسی انسانی است دارای مفاهیم « تئاتر عینیت بخشیدن» است. با تغییراتی در روش های تئاتردرمانی یک روحانی حرفه ای می تواند روش های عینی تری برای توصیف ارزش دعا یا ذکر، مراقبه، مواجهه با مرگ، ترویج اخلاق و موارد مشابه را تجربه کند. این روش در فرهنگ ایرانی و در بهترین شکل تمثیلی آن در شعر موسی و شبان سروده مولانا آمده است، که در آن چوپان به خدا عینیت می بخشد و او را ستایش می کند در حالی که موسی او را از اینگونه عبادت باز می دارد.

پیام وحی به موسی تذکر می دهد که مانع عبادت چوپان به شیوه گفته شده نشود.

در مجموع از بین کاربرد روشهای تئاتردرمانی، کاربرد این روش ها در حیطه بهداشت روانی اصلی تر و مهمتر است.

پایه های نظری تئاتردرمانی:

سایکودرام بیشتر مجموعه ای نظری و عملی است تا مکتب روانشناسی مستقل(بلانر،1992) این مجموعه متشکل از روشها و اصول زیربنایی به کارگیری آن هاست زیربنای نظری تئاتردرمانی نوعی از روش شناسی است که دارای ابعاد وسیع تر از یک نظریه درمان است و برای درک آن باید دیدگاهی چندوجهی از روانشناسی داشت.

پتانسیل برای تلفیق با سایر رویکردها:

فراگرفتن روان نمایشگری ارزشمند است چرا که می توان به طرق مختلف آن را با سایر روش های درمانی که در این کتاب مورد بحث قرار خواهند گرفت، تلفیق کرد. روان نمایشگری در تلفیق با رویکردهای روان پویشی، انسان گرایانه و شناختی رفتاری می تواند فرایند تجربه ای، تصاویر افزون، عمل و رابطه بین فردی مستقیم را افزایش دهد. در مقابل، روان نمایشگری می تواند از روش های استخراج شده از رویکردهای دیگر، اعضا را به یک فرایند معنادار هدایت کند. به عنوان مثال، اگر تخلیه هیجانی رخ دهد، شخص اول و اعضای گروه می توانند به طور کامل تر روی آن کار کنند.

همانطور که پیشتر بحث شد، روان نمایشگری غالباً دربرگیرنده تخلیه هیجانی است، با وجود این هدف روان نمایشگری این تخلیه نیست. در مقابل، تخلیه هیجانی محصول طبیعی فرایند تلفیق یا شفابخشی است. تخلیه هیجانی به خودی خود شفابخش نیست، ولی به مراجعان کمک می کند که نسبت به احساساتی که تماسشان با آنها قطع شده است، آگاه شوند (بلانتر،2000). اگرچه تخلیه هیجانی ارزشمند است، تجربه من در گروه بارها نشان داده است که فراهم آوردن یک بافت در گروه که اعضا بتوانند درک کنند چگونه هیجانات بند شده شان آنها و روابط شان را تحت تاثیر قرار داده است، دارای اهمیت زیادی است. یاکوب مورنو آموزش می داد که هر تخلیه هیجانی باید در ادامه با یک تخلیه یکپارچگی همراه شود )بلانتر، 2000 (

روان نمایشگری می تواند در صورت نیاز یک تخلیه شفابخشش را بوجود آورد، و همچنین می تواند نیرویی قوی در انسجام بینش ها و گسترش و تمرین رفتارهای موثرتر باشد. از دیدگاه من، تغییرات فردی عمیق فقط زمانی ممکن می شوند که اعضا یاد بگیرند چگونه آنچه را که در جلسات آموخته اند به موقعیت های روزمره انتقال دهند، که این امر یکی از بخش های حیاتی روان نمایشگری است. همچنین ضروری است به اعضا آموزش داده شود که چگونه این تغییرات هیجانی و رفتاری مثبت را حفظ کنند. این کار را نیز می توان با کمک کردن به آنها در طرح ریزی روش های موثر مواجهه با ناکامی در دنیای واقعی و زمانی که با فراموش کردن آنچه فرا گرفته اند پسرفت می کنند، انجام داد. از مناسب ترین زمان ها برای این کار شناختی عالی و صورت بندی برنامه های عمل، در انتهای جلسات جمعی و زمانی است که روان نمایشگری به پایان رسیده است. یکی از راههای بسیار خوب برای کمک به اعضا تا به برخی از مسائل هیجانی خود نزدیک شوند این است که از آنها بخواهیم در مورد معنای حالت های هیجانی برتر فکر کنند. می توان آنها را به صورت بندی تفسیرهای خود از موقعیت های مشکلشان ترغیب کرد. افزون بر این، آنها می توانند در مورد اینکه چگونه ممکن است باورها و تصمیمات شان بر برخی از حالت های هیجانی که در روان نمایشگری تجربه می کنند، کمک کند. به اعتقاد بلانتر (1996) یکی از مهم ترین کمک های روان نمایشگری این است که از جریان در حال رشد به سوی تلفیق فنی در روان درمانی حمایت می کند. اگرچه روان نمایشگری را می توان به نحو سودمندی در مورد انواع مختلف درمان فردی به کار برد، قدرتمندترین حالت آن زمانی است که در بافت گروهی مورد استفاده قرار گیرد. درمانگران با این چالش روبه رواند که در یک موقعیت مفروض چه ابزارهایی مفید خواهند بود. روان نمایشگری را می توان در بهترین وجه به عنوان مجموعه ای انتخابی از ابزارها به حساب آورد، تا یک رویکرد واحد که به خودی خود بتواند تمام مشکلات اعضای گروه را بررسی کند (بلانتر، 1996)

اشکال مختلف روان نمایشگری در گروه های با سنین مختلف کاربرد دارد. فنون روان نمایشگری را می توان به سهولت با اکثر درمان های مطرح شده در این کتاب، درمان آدلری، تحلیل تبادلی، درمان شناختی رفتاری، درمان چندوجهی، درمان عقلانی، هیجانی، رفتاری، واقعیت درمانی، درمان راه حل محور، خانواده درمانی و گشتالت درمانی تلفیق کرد. روشهای روان نمایشگری می تواند تکنیک های آن دسته از رویکردهای گروهی که بر جهت گیری شناختی رفتاری تاکید می کنند را ارتقا دهد. زمانی که به مطالعه سایر رویکردهای درمانبخش گروهی می پردازید، خواهید دید که چه حجمی از مفاهیم و فنون اساسی روان نمایشگری در آنچه که «درمانهای جدید» خوانده می شوند، به کار رفته اند.

به یاد داشته باشید که حوزه روان نمایشگری با تکامل تدریجی همراه است. روان نمایشگری با اصلاحات مهمی در نظریه و عمل، و فراتر از کارهای اولیه یاکوب مرونر گسترش یافته است. زرکا مورنو کمک های مهمی به روش شناسی روان نمایشگری کرده است، و در کنار آن روان نمایشگران دیگر نیز ابتکارات و کاربردهای مهم خود را بر آن افزوده اند (بلانتر، 1996) برای اطلاعات بیشتر در مورد زرکا مورنو به کتاب زیر مراجعه کنید:

Horvatin & Schreiber (2006) The Quintessential Zerka: Writings of Zerka Toeman Moreno on Psyvhodrama, Sociometry and group psychotherapy.

محدودیت های این رویکرد

بلانتر(1996) تاکید می کند که روان نمایشگری یک نوشدارو نیست و باید به طور صحیحی در مورد آن قضاوت شود و از آن در موازنه با سایر مهارت های گروه درمانی استفاده شود. در واقع، از آنجایی که عمل کردن می تواند موجب برانگیختن هیجانات شدید شود، درمانگران باید در تعهد خود نسبت به ادامه حرفه شان و آموزش هیجانی و در بهبود بخشیدن مهارت های خود در درک و استفاده از ارزشمندترین روشها، فروتنی پیشه کنند. اگرچه خودانگیختگی یکی از مفاهیم اساسی روان نمایشگری است، می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. لازم است که ارتجالی بودن، خلاقیت و جرات رهبر گروه برای بکارگیری فنون جدید با احتیاط، احترام به اعضا و اهمیت به رفاه آنها همراه گردد.

کسانی که از روان نمایشگری استفاده می کنند، باید در کار با افرادی که رفتارهای نمایشی دارند یا افراد دارای اختلالات شدید جانب احتیاط را رعایت کنند. این نکته نیز دارای اهمیت است که رهبران از تجربه و دانش برخورد با آسیب شناسی روانی برخوردار باشند. افزون بر این، آنها باید حساسیت بالایی داشته باشند تا اینکه مراجعان آشفته خود را از وضعیت درمانبخش دور نکنند. همچنین مهم است که در یک شرایط دارای ساختار به نحو مناسبی عمل شود تا احتمال اینکه مراجعان به آسیب های گذشته خود بپردازند و از مشکل فعلی خود دور شوند، کمتر شود. به عنوان مثال، درخاطرات افرادی که از اختلال پس از سانحه رنج می برند، هادگینز(2002) اقتباس پیچیده ای از ذوان نمایشگری را ترتیب داده است که در آن از یک سری فنون کاربردی برای اجتناب از سانحه سازی مجدد استفاده می شود. ادامه دارد